مـا بـرای ایـن دنـــیـــا نـیـسـتـیـم...

بشقاب های خالی

پشت بام خانه های شهر پر از بشقاب های خالی است،
این یعنی ما خیلی گدای فرهنگی داریم.
خدایا رزق حلالی برسان تا این بشقاب های گدایی جمع شوند
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۵۹ ۲ نظر
بی نام

مهم مقدار استعداد نیست!!!!!

۱۲ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۰۱ ۳ نظر
بی نام

و حتی دو شهادت، برابر نیستند

رفتار و عمل آدمی را می شود با آثار آن ارزیابی کرد، و می شود با انگیزه و نیّت و هدف و جهت آن به ارزش رسید...

دو عمل مساوی از دو نفر آدم، مثل دو ازدواج، دو انفاق و احسان و حتی دو شهادت، برابر نیستند. کسی که به خاطر خستگی از دنیا به شهادت روی می آورد با کسی که با فراغت و آزادی و حتی با اشتیاق ها و علاقه ها روی می آورد برابر نیستند.

کسی که برای راحت شدن از سماجت فقیر، دِرهمی می بخشد، با کسی که می خواهد گذشت و احسان را درس بدهد و بخشش و جوانمردی را بیاموزد یکسان نیستند.

 

کتاب زن و مرد- استاد علی صفایی حائری(عین صاد)

۱۱ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۰۶ ۵ نظر
بی نام

بخاطر خدا

۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۵۲ ۰ نظر
بی نام

بفرمایید زیارت

زیارت قبول...

۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۰ ۰ نظر
بی نام

تقدیم به امام رضایی ها

دست مرا گرفت ضر یحش، دعا گرفت

در کفشداری حرمش اشک پا گرفت

زانو زدند معجزه ها در برابرش 

موسی عصا گرفت، مسیحا شِفا گرفت

باید که بی ر یا به شه طوس سجده کرد

ورنه بهشت را که شود بی ر یا گرفت

اصلا نیاز نیست که آیی دم ضریح

حاجات را توان، دم باب الرضا گرفت

این هم حکایتی است که در شهر مشهدش

زائر بهانه ی سفر کربلا گرفت

۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۱۵ ۱ نظر
بی نام

حضرت دریا

دل های مؤمنین که به هم وصل می شود، آب کُر است.

وقتی به علی علیه السلام متصل شد به دریا وصل شده است...

شخص تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاسات، نجس می شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود، بلکه متنجس را هم پاک می کند.

میرزا اسماعیل دولابی

۰۵ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۷ ۰ نظر
بی نام

بانوی کرامت

بازار قم از قند لبت رو به کسادی است 

بیچاره نکن حاج حسین و پسران را

 

 

 

اول ذیقعده، میلاد بانوی کرامت حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها مبارک

۰۵ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۳ ۰ نظر
بی نام

هدیه ای که امام حسین علیه السلام به امیرکبیر داد

آیت الله اراکی می فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.


پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر.

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت: نه، با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟

پاسخ داد: هدیه مولایم حسین است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد، سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه(س)؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش امام حسین(ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین(ع) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی، آب ننوشیدی؛ این هدیه ما در برزخ ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

سایت موعود

۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۵۶ ۰ نظر
بی نام

قطعه، قطعه شده

در مدرسه ی کربلا کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخش است 

بخشی در صحرا، بخشی بر بالای نیزه

اما اینکه

عمو چند بخش است را فقط بابا می داند.

                                          السلام علی الأعضاء المُقَطعات

۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۵۰ ۰ نظر
بی نام