مـا بـرای ایـن دنـــیـــا نـیـسـتـیـم...

۲۱ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

تلنگری به خودم...

۲۷ آبان ۹۳ ، ۰۸:۰۹ ۲ نظر
بی نام

به استثناء...

۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۴ ۱ نظر
بی نام

خدا خیرش بده

 

برای سلامتیش، صلوات

۲۰ آبان ۹۳ ، ۱۶:۰۰ ۲ نظر
بی نام

السلام علی سیدالشهداء

۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۶:۲۴ ۱ نظر
بی نام

... نه برای دنیا

۱۸ آبان ۹۳ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر
بی نام

ارادت به آستان سیدالشهداء

۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۴ ۰ نظر
بی نام

به سر و سینه می زند کتری

✅ انگار همین دیروز بود

خانه پیرزن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریاد های گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود

پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدن ها را
دم در می نشست و با لبخند
جفت می کرد آمدن ها را

روضه خوان محله می آمد
میرزا با دوچرخه آهسته
مثل هر هفته باز خیلی دیر
مثل هر هفته سینه اش خسته

"ای شه تشنه لب سلام علیک"
ای شه تشنه لب...چه آوازی
زیر و بم های گوشه ی دشتی
شعرهای وصال شیرازی

می نشستیم گوشه ی مجلس
با همان شور و اشتیاقی که...
چقدر خوب یاد من مانده
در و دیوار آن اتاقی که -

یک طرف جمله ی"خوش آمده اید
به عزای حسین"بر دیوار
آن طرف عکس کعبه می گردد
دور تا دور این اتاق انگار

گوشه گوشه چه محشری برپاست
توی این خانه ی چهل متری
گوش کن! دم گرفته با گریه
به سر و سینه می زند کتری

عطر پر رنگ چایی روضه
زیر و رو کرده خانه ی او را
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را

تا که یک روز در حوالی مهر
روی آن برگ های رنگا رنگ
با تمام وجود راهی کرد
پسری را که برنگشت از جنگ

هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
پستچی نامه از عزیز نداشت
کاشکی آن دوشنبه ی آخر
روضه ی میرزا گریز نداشت
۱۵ آبان ۹۳ ، ۲۰:۲۴ ۱ نظر
بی نام

تذکری مهم برای من

ریز می نویسم با دقت بخونید

 

هنوز زهیر و حبیب و سعید زنده اند و سپر امام حسین علیه السلام در برابر تیرها و نیزه ها !!!

چرا که

به یارانی چون ما اعتمادی نیست...

۱۴ آبان ۹۳ ، ۱۱:۲۳ ۱ نظر
بی نام

مختصر دهم

السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا

 

غریب مادر، حسین

 

خیمه ی خورشید سوخت...


آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبة جدک الحسین علیه السلام

۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۸:۰۹ ۲ نظر
بی نام

مختصر نهم

السلام علیک أیها العَبد الصالح، المُطیعُ لله و لِرَسوله و لِأمیرالمؤمنین

همپای گریه ی تو غزل گریه میکند* زنجیر و طبل و سنج و کُتَل گریه می کند* جغرافیای ذهنی یک شاعر حقیر، مفعول و فاعلات و فعل گریه می کند* از گریه های عالم و آدم که بگذریم بانویمان نشسته به تل گریه می کند* باز این چه شورش است که در خلق عالم است دارد خدای عزوجل گریه می کند*

اگر خدا بخواهد ادامه دارد...

۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۳:۲۸ ۲ نظر
بی نام