«شهادت» نوعی«مدیریت» است،
آدم‌های «معمولی»خیلی هم که «موفق» باشند؛ «زندگی» خود را؛
«مدیریت» می کنند؛ اما «شهدا»؛
«مرگ» خود را نیز«مدیریت» میکنند.
«شهادت»یعنی «زندگی‌مان» را کجا؛ «خرج کنیم»؛
که«زندگی دیگران» «معنی» پیدا کند.