مـا بـرای ایـن دنـــیـــا نـیـسـتـیـم...

۲۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

انسانم آرزوست

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز

باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست

وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست

آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا

من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست

یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست

گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام

مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد

کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست

پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست

آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز

از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد

کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست جعد یار

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار

دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست

وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست

باقی این غزل را ای مطرب ظریف

زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست

بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق

من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

 

مولانا 

 
۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۰ ۰ نظر
بی نام

هان ای عزیز!!!

ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب

عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهـــی بـــــُـرون آب

حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی
پیری رسید غرق بطالت پس از شباب

از درس و بحث و مدرسه ام حاصلی نشد
کـــــی می توان رسید به دریا از این ســـراب

هرچـــه فراگرفتم و هرچـــه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب

هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش
در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خـــواب

این جاهلان کــــه دعوی ارشاد مـــی کنند
در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب

ما عیب ونقص خویش و کمال و جمال غیر
پنهان نمـــوده ایم چو پیــــــری پس خضاب

دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن
تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب

امام خمینی رحمة الله علیه

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۰۴ ۰ نظر
بی نام

صلوات با اخلاص

سلامتی، موفقیت و سربلندی روزافزون امام خامنه ای ره بر انقلاب اسلامی

با اخلاص

صلواتی بر محمد و آل محمد علیهم السلام

هدیه فرمایید

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أهلک أعدائهم

۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۱ ۰ نظر
بی نام

ریزش خواص در حکومت علوی

حجت‌الاسلام دکتر جواد سلیمانی
اسکافی می‎نویسد: وقتی مهاجران و انصار به این نتیجه رسیدند که امیرمومنان(ع) نسبت به سایران صالح‌ترین فرد برای خلافت است، به سوی آن حضرت رفتند تا ایشان را از منزل بیرون آورند تا به خلافت تکیه بزند، ولی آن حضرت دنبال طلحه رفت و فرمود: مردم آمده‌اند با من بیعت کنند، ولی من نیازی به بیعت شان ندارم، شما بیا میدان تا مردم با تو بیعت کنند البته به شرط اینکه به کتاب خدا و سنت حضرت محمد(ص) عمل کنی.
طلحه در جواب گفت: تو به علت فضل و سابقه و مرتبه‌ای که داری برای خلافت شایسته‌تر و محق‌تر از من هستی، مردم هم روی شما اتفاق نظر دارند ولی روی من اختلاف نظر دارند.
حضرت فرمود: (إنّی أخاف أن تغدر بی و تنکث بیعتی؛ ولی من نگرانم نسبت به من خیانت کنی و بیعتت را با من بشکنی)، طلحه گفت: نترس از من حرکتی خلاف میل شما سرنخواهد زد؛ سپس فرمود: خدا کفیل شما در این عهد است. سپس نزد زبیر رفت و همان سخنی را که با طلحه فرمود به او نیز گفت و همان جواب طلحه را از زبیر گرفت.  
 آنگاه به سوی منزلش مشرف شد تا تأمل بیشتری کند و جمعیت زیادی از مردم نیز به دنبالش به منزل آن حضرت برگشتند و ایشان را از خانه بیرون آورده و گفتند: دستت را دراز کن تا با شما بیعت کنیم، ولی حضرت دستش را می‎بست و مردم آن را می‎کشیدند، وقتی اوضاع را چنین دید، فرمود: «لاأبایعکم الا فی مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) ظاهراً، فإن کرهنی قوم لم أبایع» ؛ (من با شما بیعت نمی‎کنم مگر در مسجد النبی و در ملاء عام، و اگر قومی مرا نخواهد من بیعت شما را نمی‎پذیرم.) 
ابن عباس می‎گوید: من می‎ترسیدم که یکی از جاهلان یا کسی که علی (ع)، پدر یا برادرش را در جنگها کشته بگوید: ما به علی نیاز نداریم و از بیعت سرباز بزند و همین امر موجب شود تا علی کناره گیری کند، ولی احدی سخنی نگفت و همه با رضایت از علی استقبال کردند. 
اولین کسانی که با علی(ع) بیعت کرد طلحه و زبیر بودند و بعد از آن دو سایر مهاجران و انصار با او بیعت کردند.
لغزش آنها در عهد حکومت علوی
۱- اعتراض به تقسیم مساوی بیت‌المال
طبق سنت رسول خدا(ص) بیت‌المال مسلمانان بطور مساوی بین آنان تقسیم می‎شد، ولی در زمان خلیفه دوم این سنت تغییر یافت و ایشان بیت المال را طبق سوابق افراد در اسلام، قریشی بودن یا نبودن، زود یا دیر مسلمان شدن، جزء مهاجران یا انصار بودن تقسیم کرد و بدین سان از سیره رسول خدا(ص) در تقسیم بیت‌المال فاصله گرفت؛ و عثمان نیز شیوه خلیفه دوم را ادامه داد و اندک اندک بسیاری از اصحاب رسول خدا(ص) جزء ثروتمندان بی‌درد شده و برخی از توده‌های مردم فقیر شدند، علی(ع) برای مبارزه با این وضع در دوران حکومت خود دستور داد بیت‌المال را مساوی تقسیم کنند. 
آنان در زمان خلافت خلیفه اول و دوم روز به روز بر ثروتشان افزوده شد، و در زمان خلافت امیرمومنان(ع) به یکی از ثروتمندان بزرگ جهان اسلام مبدل شده بودند.
وقتی زمان تقسیم بیت‌المال در حکومت علی(ع) رسید، حضرت به عمار، عبیدالله‌بن‌ابی‌رافع و ابالهیثم‌بن‌التیهان دستور دادند بیت المال را به‌طور مساوی میان مسلمانان تقسیم کنند؛ فرمودند: «إعدلوا فیه ولاتُفَضِّلوا احداً علی احد؛ «در تقسیم آنها، مساوی برخورد کنید و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح ندهید».
آنها نیز قیمت مجموع اموال را ارزیابی کردند؛ سهم هر نفر سه دینار می‌شد. به همه به‌طور مساوی سه دینار پرداختند تا اینکه نوبت به طلحه و زبیر رسید. آنها درحالی‌که هریک همراه پسر خود برای گرفتن سهم خویش آمده بودند، به‌صورت غیرمنتظره‌ای دیدند که مقسّمان به آنان نیز مانند سایران سه دینار دادند. به اعتراض گفتند: «عمر این‌گونه به ما حقوق نمی‌داد؛ این کار، کار شماست یا دستور رئیستان؟» 
آنها گفتند: «کار ما نیست، «امیرالمؤمنین» به ما چنین دستور داده است».
آن‌گاه نزد حضرت «علی» رفتند و حضرت را درحالی‌که زیر آفتاب مشغول رسیدگی به اموال بود، یافتند. گفتند: نظر شما چیست، آیا مایلید برویم سایه؟» 
حضرت پذیرفتند. سپس گفتند: «نزد عمّالت رفتیم تا سهمیه‌مان را از این [فیء] بگیریم. آنها به هریک از ما به اندازة سایر مردم دادند».
حضرت فرمودند: «مگر چه انتظاری داشتید؟» گفتند: «عمر این‌گونه به ما نمی‌بخشید!»
این همان مشکلی بود که حضرت آن را از قبل پیش‌بینی کرده و هنگام بیعت، با آنان اتمام حجت نموده بودند که مطابق علم خود عمل خواهند کرد، نه فتوای دیگران؛ اما در اینجا برای مجاب کردن آنها به اتمام حجت خویش اشاره نکردند؛ بلکه سیرة رسول خدا را به آنها گوشزد کردند و فرمودند:« فما کان «رسول الله» یعطیکما؛« رسول خدا» به چه روشی به شما عطا می‌دادند؟» آنها، که بهتر از هرکسی می‌دانستند «رسول خدا» فیء را به‌طور مساوی تقسیم می‌کردند، از پاسخ دادن به «علی» عاجز مانده، سکوت کردند. حضرت از فرصت استفاده کردند و فرمودند: « «ألیس کان رسول الله» یقسم بالسویة بین المسلمین»؛ «مگر نه این است که «رسول خدا» بیت‌المال را به‌طور مساوی میان مسلمانان تقسیم می‌کرد؟»
گفتند: «بلی».
فرمودند: أفسنَّةُ رسول الله أولی بالاتّباع أم سنَّةُ عمر؛ «آیا پیروی از سنت «رسول خدا» شایسته‌تر است یا پیروی از سنت عمر؟»
گفتند: «سنت «رسول خدا»؛ ولی یا امیرالمؤمنین، ما افراد باسابقه، منشأ اثر و از مقربان [پیامبر] بوده‌ایم. اگر امکان دارد که ما را با سایر مردم برابر قرار ندهی، برابر نکن».
حضرت فرمودند: سابقتکما أسبق أم سابقتی؛ «سابقة شما بیشتر است یا سابقة من؟»
گفتند: «سابقة شما».
فرمودند: فقرابتُکما أقرب أم قرابتی؛ «نزدیکی شما [به «رسول خدا»] بیشتر بود یا نزدیکی من؟»
گفتند: «نزدیکی شما».
فرمودند: فغَنائُکم أعظَمُ أم غَنائی؛ «خدمات شما بیشتر بوده است یا خدمات من؟»
گفتند: «خیر، خدمات شما بزرگ‌تر بوده است یا امیرالمؤمنین».
فرمودند: فواللّهِ مَا أَنا وأجیری هذا وَأَومَی بِیَده اِلی الأَجیر الذی بین یدیه ـ فی هذا المالِ إلّا بمنزلة واحدة؛ «قسم به خدا، نسبت من و این اجیرم ـ با دست به کارگری که پیش رویشان بود اشاره کردند ـ به این مال یکسان است!»
 
روزنامه کیهان 94/12/8
۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۷ ۰ نظر
بی نام

در نگاه ره بری انقلاب اسلامی، به چه کسی رأی بدیم؟2

آن نماینده‌ مجلسی که با پول فلان شرکت و فلان کمپانی و فلان ارباب و فلان پولدار توی مجلس بیاید، مجبور است آنجائی که آن‌ها لازم می‌دانند، قانون جعل کند، قانون بردارد، توسعه و تضییق(سخت و تنگ گرفتن) در قانون بکند. این نماینده به درد مردم نمی‌خورد. کسی بیاید از پول بیت‌المال مصرف کند، برای اینکه به وکالت مجلس برسد؛ این دو برابر اشکال دارد، اشکال مضاعف دارد. این‌ها را باید مردم مراقب باشند

امام خامنه ای 90/10/19

۰۲ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۳ ۰ نظر
بی نام

در نگاه ره بری انقلاب اسلامی، به چه کسی رأی بدیم؟1

انتخابات، یک کار بزرگ و یک اقدام شرعی و یک اقدام خدایی است؛ بگردید آدمهای مناسب را برای این کار مهم پیدا کنید. آدمِ مناسب چطور آدمی است؟ باید کارآمد باشد... کارآمدیِ تنها هم کافی نیست؛ باید متدیّن هم باشد. آدم متدیّن، احتمال خیانتش کم است. آن متدیّنهایی که یک وقت دچار لغزش می‌شوند، اوّل تقوای خودشان را از دست می‌دهند؛ بعد این لغزش به سراغ آن‌ها می‌آید. پس، باید متدیّن و باتقوا هم باشند تا بتوانید برای کارهای این کشور به آن‌ها اعتماد کنید. همچنین باید در مقابل توپ و تشر این و آن - خارجی، داخلی، زورگویان، قدرتمداران - شجاع باشد و دل خود را نبازد. کسی که دل خود را در مقابل توپ و تشر باخت، دستش هم برای امضا می‌لغزد؛ پایش هم برای جلو رفتن می‌لرزد؛ نمی‌شود به او اعتماد کرد.

امام خامنه ای 

۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۰۷ ۰ نظر
بی نام