یک شب به اصرار من به جلسه عیدالزهراء رفتیم، فکر میکردم ابراهیم که عاشق حضرت صدیقهست خیلی خوشحال میشه... مداح جلسه، مثلاً برای شادی حضرت زهرا(سلام الله علیها) حرفای زشت و نامربوطی رو به زبان میآورد، اواسط جلسه ابراهیم به من اشاره ای کرد و با هم از جلسه بیرون رفتیم...
در راه گفتم: " فکر میکنم ناراحت شدین ، درسته؟" ابراهیم در حالی که آرامش همیشگی رو نداشت رو به من کرد و در حالیکه دستش رو تکان میداد گفت: توی این جور مجالس خدا پیدا نمیشه، همیشه جایی برو که حرف از خدا و اهل بیت باشه" و چند بار این جمله رو تکرار کرد...
بعدها وقتی نظر علما رو در مورد این مجالس و ضرورت حفظ وحدت مسلمین مشاهده کردم به دقت نظر ابراهیم بیشتر پی بردم.
منبع: کتاب سلام بر ابراهیم؛ زندگی شهید ابراهیم هادی
گویند در قدیم ها، روزی دزدی کیسه ای پر از پول و طلا روی زمین دید و آن را برداشت و برد
وقتی در کیسه را باز کرد دید چقدر طلا و نقره!!!
چشمانش برق زد
در این هنگام دید کاغذی کنار طلاهاست که روی آن دعایی برای حفظ این اموال نوشته شده است.
گشت و گشت تا صاحب کیسه را پیدا کرد و طلاها و نقره ها را تحویلش داد و او را خوشحال کرد.
بعد از تحویل پول ها به صاحبش، دوستان دزدش به او گفتند: ابله!! چرا طلاها را به صاحبش دادی، می توانستی با آن ها زندگی خود را تا سال ها تأمین کنی!!!
او جوابی بس قابل تأمل داد
گفت: صاحب اموال با اعتقاد به این که این دعا، مال او را حفظ می کند آن را درون کیسه گذاشته بود و اگر من کیسه را به او نمی دادم شاید اعتقادش نسبت به دعا و ... کم می شد و از بین می رفت
من دزد اموال مردم هستم، نه دزد اعتقادات آن ها
پ ن: مراقب باشیم با برخی کج کاری ها و ندانم کاری ها به اعتقادات درست مردم لطمه نزنیم
این لحظه ها ز داغ پدر گریه می کنی
شب گریه می کنی و سحر گریه می کنی
گفتم که سر سلامتیت را دعا کنم
دیدم که با شنیدن سر، گریه می کنی...
شهادت امام حسن عسکری تسلیت
وابسته و بی قرار ثارالله ایم
مختار ندیده همگی خون خواهیم
کوری دو چشم دشمنِ خامنه ای
ما عاشق روز نهم دی ماهیم