مـا بـرای ایـن دنـــیـــا نـیـسـتـیـم...

۴۴ مطلب با موضوع «اهل بیت علیهم السلام :: حضرت ارباب» ثبت شده است

چو غباری...

                 باز هواییم کن، دار و ندارم را بگیر کربلاییم کن

                                               تو را به جون مادرت نینواییم کن، نینواییم کن

۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۵:۱۲ ۲ نظر
بی نام

بوی محرم

                 نسیمی جانفزا می آید                      بوی کرب و بلا می آید              

 

۲۲ مهر ۹۳ ، ۱۱:۲۶ ۲ نظر
بی نام

محو اسناد غدیر

می خواستند از روی زمین محو کنند تمام یادگاری ها، راو یان و اسناد غدیر را...

قتل عام اهل غدیر شد، عــــاشــورا

حسین علیه السلام رفت تا غدیر بماند

 

پیشاپیش عیدالله الاکبر بر شما مبارک

۲۰ مهر ۹۳ ، ۱۰:۵۹ ۰ نظر
بی نام

مراقب سلام هایی که می دهی باش!!!

دلخوش نباش به یک سلام بر حسین علیه السلام !!!

خیلی ها در بین راه او را دیدند و یک سلام...

و بعد رهایش کردند برای همیشه...

 

مراقب سلام هایی که به امام زمانمان میدهیم باشیم...

۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۴:۵۴ ۳ نظر
بی نام

عـطـش

ای خدای آب!

ما را چنان تشنه بخواه که هیچ آبی جز عطش کربلا، سیرابمان نکند

۰۹ مهر ۹۳ ، ۰۸:۳۶ ۰ نظر
بی نام

اشک های مکتوب

ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﭘﯿﺮ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﻣﻘﺘﻞ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﺍﺯ ﺗﻞ ﺩﻭﯾﺪ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﻗﺘﻠﮕﺎﻩ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﻻ‌ ﺑﻪ ﻻ‌ﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻭ ﺧﻨﺠﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﺍﺯ ﺧﻂ ﺑﻪ ﺧﻂّ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ
ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﯿﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﺸﻢ ﺣﺮﺍﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎﺳﺖ!
ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﺑﺮ ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻮﺵ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ ﻭ ﺻﯿﺤﻪ ﺯﺩ
ﺍﺯ ﺭﻭﺿﮥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﻣﻌﺠﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺷﺖ ﺑﺮﺩ
ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎً ﺍﺭﺑﺎً ﺗﻦ ﺍﮐﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ
ﺍﺯ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﻣﺸﮏ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﮐﺮﺩ
ﺍﺯ ﻻ‌ﯼ ﻻ‌ﯼِ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻐﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﺗﯿﺮ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ!
ﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﻏﺶ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻧﻔﺴﺶ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻓﺖ
ﻣﺪّﺍﺣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻣﻨﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ:

ﺍﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﺑﯽ ﮐﻔﻦ ﺣﺴﯿﻦ!
ﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﯾﮏ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﺪﺍﺡ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

- ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ-
ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺁﻭﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ

ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ
ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ...

۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۰۹ ۲ نظر
بی نام

چله ی حسینی

۲۴ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۱۴ ۱ نظر
بی نام

عاشورای من

عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد!!!

مراقب باشیم حسین دلمان را به دست شمرِ نَفس تشنه لب شهید نکنیم.

کل یوم عاشورا و کل أرض کربلا

۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۰۵ ۱ نظر
بی نام

الف

الف قامت ارباب چو بر می داری

این رباب است که می ماند و

تنهایی او

۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۱۸ ۰ نظر
بی نام

هدیه ای که امام حسین علیه السلام به امیرکبیر داد

آیت الله اراکی می فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.


پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر.

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت: نه، با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟

پاسخ داد: هدیه مولایم حسین است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد، سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه(س)؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش امام حسین(ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین(ع) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی، آب ننوشیدی؛ این هدیه ما در برزخ ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

سایت موعود

۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۵۶ ۰ نظر
بی نام