پرستوها پرستوها!
از آن بالا از آن بالا
نگاهی زیر پا گاهی
اسیران قفس ها را
پرستوها پرستوها!
از آن بالا از آن بالا
نگاهی زیر پا گاهی
اسیران قفس ها را
سال جدید و رسیدن بهار طبیعت را خدمت همه شما بزرگواران تبریک عرض می نمایم
ان شاالله زیر سایه حضرت مهدی علیه السلام زندگی سرشار از امید،موفقیت و سربلندی داشته باشید و روزی بیاید که بهار زندگی مان را جشن بگیریم
سلام بر تو که مانند بارانی می باشی که باعث رشد و شکوفایی و زنده شدن حیات در کل موجودات می شود
علت ایجاد عالَم، فاطمه است
نقش روی قلب خاتم، فاطمه است
فاطمه یعنی سُرور اهل بیت
عزت و فخر و غرور اهل بیت
اگه میشه طوری کمک کنیم که حتی خود اون نیازمند هم متوجه نشه اون کمک از کجا اومده
میدونید که خدا توی قرآن می فرماید صدقات خودتون را با منّت و آزار باطل نکنید(سوره بقره/264)
خلاصه هر جور که میتونیم به نیازمندان مالی و فکری و اعتقادی کمک کنیم و طوری رفتار کنیم که باعث شادی دیگران بشیم اون قت می بینید که چقدر زندگی زیبا میشه.
اگر حقوقی به گردن ما دارید حلالمون کنید.
در پناه حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه باشید
خدانگهدار
یــــاعــــلــــی
به نام خالق هستی بخش
بزرگواران بدون مقدمه برم سر اصل موضوع و آن اینکه اگر می تونید از کیسه های پلاستیکی کمتر استفاده کنید دلیلش را خودتون می دونید
یک ظرف پلاستیکی حدود 500 سال طول می کشه در طبیعت از بین بره
بعضی وسایل را بدون کیسه های پلاستیکی هم میشه حمل کرد، مثل ماست های دبّه ای که دسته دارند و...
یا اصلا فاصله بین خونه و سوپر مارکت محله مگه چقدره که نیاز باشه از کیسه های پلاستیکی استفاده کنیم، خب میشه وسایل را دستمون بگیریم و ببریم خونه
یا میشه از زنبیل های پلاستیکی که در طرح های مختلفی تولید شده برای حمل وسایل خریداری شده استفاده کنیم.
پس بیایید قرار بذاریم کمتر از کیسه های پلاستیکی استفاده کنیم، حداقلش با خودمون قرار بذاریم روزی یه دونه کمتر از اون کیسه ها مصرف کنیم.
بیایید با این کار کوچیک به طبیعت که حقوق زیادی به گردن ما داره احترام بذاریم و ضمناً از اسراف هم جلوگیری میشه
پیامبر خوبی ها که درود خداوند بر او باد، می فرمایند:
از زمین محافظت کنید که به منزله ی مادر شماست
ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای
هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای
زهرای پاک ، ای غمِ زیبایِ دلنشین
تو خواندنی ترین غزل عاشقانه ای
شهادت اول شهیده ی راه ولایت، حضرت صدیقه ی طاهره، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها
بر همه مردم دنیا تسلیت باد
ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر خجل
هم غلاف تیغ ، هم مسمار در ، هم در، خجل
با غروب آفتاب طلعت نورانیت
گشته ام سر تا قدم از روی پیغمبر خجل
هم صدف بشکست ، هم دردانه ات از دست رفت
سوختم بهر صدف ، گردیدم از گوهر خجل
همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند
مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر خجل
گاه گاهی مَرد خجلت می کشد از همسرش
مثل من ، هرگز نگردد مردی از همسر خجل
همسرم با چادر خاکی به خانه بازگشت
از حسن گردیده ام تا دامن محشر خجل
خواست زینب را بغل گیرد ولی ممکن نشد
مادر از دختر خجل شد ، دختر از مادر خجل
باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد
باغبان از غنچه و از لاله ی پرپر خجل
بانگ یا فضه خُزینی تا به گوش خود شنید
ازکنیز خویش هم ، شد فاتح خبیر خجل
نظم"میثم" شعله زد بر جان اولاد علی
تا لب کوثر بود از ساقی کوثر خج
غلامرضا سازگار
گل، بر من و جوانی من گریه میکند
بلبل به خسته جانی من گریه میکند
از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه میکند
از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست
بازو به ناتوانی من گریه میکند
گلهای من هنوز شکوفا نگشتهاند
شبنم به باغبانی من گریه میکند
در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری، بر این جوانی من گریه میکند
گردون، که خود کمان شده با چشم ابرها
بر قامت کمانی من گریه میکند
این آبشار نیست که ریزد که چشم کوه
بر چهره خزانی من گریه میکند
فردا مدینه نشنود آوای گریهام
بر مرگ ناگهانی من گریه میکند
حاج علی انسانی
از دست می روی همه دار و ندار من
گفتی تمام عمر تو هستی کنار من
بی تو شود سیاه دگر روزگار من
حالا چرا شکسته ای ای ذوالفقار من
من بی سپاه می شوم ای لشکرم بمان
خانه خراب می شوم ای همسرم بمان
از حیدرت سه ماه چرا رو گرفته ای ؟
با گریه های مخفی خود خو گرفته ای
یک دست بر جراحت پهلو گرفته ای
یک دست بر کبودی بازو گرفته ای
صد پاره فاطمه ز غمت شد دل علی
تو با همین سکوت شدی قاتل علی
ای استخوان شکسته ی حیدر نَفَس مکش
شعله کشد ز آه تو ، دیگر نفس مکش
باشد برای زخم تو بهتر ، نفس مکش
رنگین شده ز خون تو بستر ، نفس مکش
از بعد کوچه ها تو سرت خم شده چرا ؟
زهرای من بگو کمرت خم شده چرا ؟
بانو بنفشه پیکر تو می کُشَد مرا
جسم نحیف و لاغر تو می کُشَد مرا
خون های روی معجر تو می کُشَد مرا
این گریه های دختر تو می کُشَد مرا
انگار درد بر همه عضوت رسیده است
زهرا چه می کشی تو که رنگت پریده است
تو کار می کنی ز تنت لاله می چکد
از گوشه های پیرهنت لاله می چکد
از زخم های بر بدنت لاله می چکد
امشب چگونه از کفنت لاله می چکد ؟
امشب بگو علی چه کند روبروی تو ؟
با فضه، من چگونه دهم شستشوی تو ؟
رضا رسول زاده
لعنت به آنکه ضربه زده بین یک گذر
لعنت به آنکه بر دل طفلی زده شرر
ای شمع نیمه سوخته ی خانه ی علی
نذرت قبول خسته نباشی شکسته پر
از چه میان بستر خود آه می کشی
از چه نفس کشیدنتان گشته دردسر
آیا هنوز گوش شما درد می کند
آیا هنوز مانده به گوش ات صدای در
یک هفته می شود که شما لاله پروری
یک مدتی است چشم شما مانده خیس و تر
با پهلوی شکسته چرا کار می کنی
نان پختن شما شده دریای دردسر
لحظات آخری چقدر زردتر شدی
از چه صدای ناله یتان گشته مختصر
بانو! علی بدون شما غصه می خورد
گر می روی غریبه ی شهر را هم ببر
حالا کفن برای چه هی باز میکنی
آیا نشسته بردلتان حال یک سفر
زینب،علی،حسن،همه دارای یک کفن
بانو کجاست پس کفن آن یکی پسر؟
علی حسنی