حسد، قصه ی قدیمی تاریخ که کامل ترین تبلورش را در کربلا می توان یافت.
اما نه! قدمت این درد بیش تر از این حرف هاست.
أم یَحسُدونَ النَّاسَ عَلَی ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِه...(سوره مبارکه نساء/آیه54)
حال داشتید سری به ترجمه اش بزنید!
حسد، قصه ی قدیمی تاریخ که کامل ترین تبلورش را در کربلا می توان یافت.
اما نه! قدمت این درد بیش تر از این حرف هاست.
أم یَحسُدونَ النَّاسَ عَلَی ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِه...(سوره مبارکه نساء/آیه54)
حال داشتید سری به ترجمه اش بزنید!
بی جهت نیست که شمر و یزید و... جهنمی اند!
در همین دنیا هم آتش جهنم آن ها پیدا بود.
مگر آتش حسد را در دل شان نمی بینی که چگونه شعله ور است؟
وسطِ گیر و دار کارگاه شمرشناسی یه مداحیِ با مضمون و دلنشین گوش بدیم، خوبه
شمر انسانی است که مدام از این و آن می گوید.
روح شقاوت پیشه ی بعضی ها چقدر کار دستشان می دهد!
دل این بار بیش تر می لرزد، ولی زیارت عاشورا دوباره به این فراز می رسد:
وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً !
دل های "حسدخیز" هم پای شمر لعن شدند
- خوب گفتی شمر! خودت بلند شو و برو!
- من می روم اما اگر عمرسعد نپذیرفت که من بجنگم؛ گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم
و خود فرمانده ی لشگر شوم؟
- این کار را بکن!
و شمر برای همین آمد کربلا...
که ناگهان...
عبیدالله گفت: بد نیست. اگر این طوری شود، مسائل حل می شود.
که ناگهان همان جا شمر محکم به پهلوی عبیدالله زد:
الان فرصت بسیار خوبی است و حسین(علیه السلام) در چنگ توست.
اگر برگردد، در مکه و مدینه قدرتی بر هم می زند و دیگر هیچ کس نمی تواند با او درگیر شود.
برگی از تاریخ
شمر نزد عبیدالله بن زیاد نشسته بود که نامه ای از عمر بن سعد به عبیدالله رسید:
ای امیر! من با حسین(علیه السلام) مذاکره کردم.
حسین(علیه السلام) سه پیشنهاد دارد:
1- به مدینه و مکه برگردد
2- اگر اجازه بدهی، به هر سرزمینی بخواهد برود
3-...
معلوم بود عمر سعد نمی خواست جنگی صورت بگیرد.
دوست نمی داشت که امام حسین علیه السلام کشته شود در آغاز.
اما...
دومین نکته ای که در شخصیت شمر بود این بود که:
چشم دیدن پیش رفت هیچ کس را نداشت.
به خاطر همین مسأله، پا شد و آمد کربلا...
خدا لعنت کند کسانی را که سبک زندگی شان "شمری" است.
اهل شکم دقت کنند که یک وقت این لعن، دامن آن ها را نگیرد.
وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً