مـا بـرای ایـن دنـــیـــا نـیـسـتـیـم...

۵۵ مطلب با موضوع «چند بیت شعر نوش جان کنید» ثبت شده است

انسانم آرزوست

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز

باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست

وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست

آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا

من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست

یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست

گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام

مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد

کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست

پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست

آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز

از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد

کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست جعد یار

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار

دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست

وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست

باقی این غزل را ای مطرب ظریف

زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست

بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق

من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

 

مولانا 

 
۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۰ ۰ نظر
بی نام

هان ای عزیز!!!

ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب

عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهـــی بـــــُـرون آب

حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی
پیری رسید غرق بطالت پس از شباب

از درس و بحث و مدرسه ام حاصلی نشد
کـــــی می توان رسید به دریا از این ســـراب

هرچـــه فراگرفتم و هرچـــه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب

هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش
در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خـــواب

این جاهلان کــــه دعوی ارشاد مـــی کنند
در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب

ما عیب ونقص خویش و کمال و جمال غیر
پنهان نمـــوده ایم چو پیــــــری پس خضاب

دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن
تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب

امام خمینی رحمة الله علیه

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۰۴ ۰ نظر
بی نام

شاعر یک شهید

 شهید محمد عبدی                                   روی قبرم بنویسید مسافر بوده است                                                     بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است

             بنویسید زمین کوچه سرگردانی است         

او در این معبر پر حادثه عابر بوده است 

مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داری است

بنویسید در این مرحله کافر بوده است

غزل هجرت من را همه جا بنویسید

روی قبرم بنویسید مسافر بوده است

۰۶ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۰ ۰ نظر
بی نام

پناهنده

یا زینب!!!

ما عاشق و جان بر کف و مختار شماییم

با اذن شما تا به ابد یار شماییم

هرچند به عنوان مدافع، همه رفتیم

در اصل پناهنده ی درگاه شماییم

 

شاعر: برادر ارجمندم حامد محمدنسب

۰۲ دی ۹۴ ، ۱۰:۱۸ ۲ نظر
بی نام

خون های رنگین تر

توی نقاشیای موزه لوور
لویی سیزدهم نمی خنده
پس چرا مثل قصه لبنان 
هیچ کس چشمش را نمی بنده

فک کنم خون کشته های پاریس
از جوونای سوری رنگی تره
هیس شاه سعودی خوابیده
شاید از خواب راحتش بپره...

بخشی از ترانه سروده ی سید تقی سیدی

۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر
بی نام

یازهرا!!!!

از کوچیکی شنیدیم که زود میگیره دعای مادرها

پس دعا کن تا منم بشم، زائر حرم کربلا

۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۱:۰۰ ۰ نظر
بی نام

دم پایانی هیئت ما

یا أبا الامام منتَظَر صاحب هیئت

با اذن تو سینه می زنیم به قصد قربت

با حسین حسین دم می گیریم هر روز و هر شب

سینه می زنیم به سنّت حضرت زینب

ما سینه زن و گریه کنیم یاایها الناس

شاگرد کلاس درس رزم عمو عباس

بنیان یهود را می کَنیم آقا ز ریشه

با آل سعود و آمریکا لَجیم همیشه

گر سید علی تَر کنه لب می بینی والله

رو سر در کعبه می نویسیم وا حُسِینا

 

شاعر: برادر مصطفی پناهی

 

۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۵ ۰ نظر
بی نام

هـــیــــچ

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ 

ای هیچ ، برای هیچ ، بر هیچ مپیچ 
دانی که پس از عمر چه ماند باقی؟
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ...       "مولانا"
۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۴۷ ۰ نظر
بی نام

الاکلنگ

۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۱۰ ۲ نظر
بی نام

هر چیز که در جستن آنی...

 

تا درطلب گوهر کانی،کانی /  تا در هوس لقمه نانی، نانی 
 این نکته رمز اگر بدانی، دانی /  هر چیزی که در جستن آنی، آنی
 مولانا 
       

      

۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۱ ۰ نظر
بی نام