پدرم گفت خدایا پسرم نااهل است
همه گفتند ببر کرب و بلا خوب شود
من شدم گریه کن و سینه زنت، ثارالله
پدرم پیر شد و گفت دمت گرم، اباعبدالله
پدرم گفت خدایا پسرم نااهل است
همه گفتند ببر کرب و بلا خوب شود
من شدم گریه کن و سینه زنت، ثارالله
پدرم پیر شد و گفت دمت گرم، اباعبدالله
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هرچه خاطره دارد از آن محل مانده
محمدصادق آتشی از شاعران جوان استان یزد
پشت لبخندهای بیمعنی، باز دندان اجنبی پیداست
زوزه گرگها بلند شده... یمن اینبار یکه و تنهاست
از کمان کسی رها شده که...کارش این بوده "حقستیزی محض"
تیر مسموم غرب آمده و هدفش قلب ملت صنعاست
پشت این فتنه مکر روباه است، غافل از اینکه راه بی راه است
چاهکن خود همیشه در چاه است، جبهه حق همیشه پا بر جاست
امر از سمت صهیونیست یهود، دشنه در دست خاندان سعود
منطقه باز سخت ناامن است، سگ نحس نجس دوباره رهاست
کینه دارند کینهای شتری، خیبر و بدر یادشان مانده
دشمنی با حکومت علوی بغض دیرینه یهودیهاست
هر کجای زمین که ظلمی هست، هر زمانی که خون و خونریزی است
حرف از ظلم در میان باشد... پای ثابت همیشه آمریکاست
انظروا یا جماعة الاعراب!... یمینیون شعب اخوتنا
ها هناک هناک الاستکبار... این سکوت دوباره بیمعناست
وحدت و یکصدایی و ایمان، این سه با هم نوید پیروزی است
نور قرآن، ولایت و عترت... در دل شب چراغ راهنما است
*
و سحر میرسد باذن الله که قدمهای صبح در راه است
میرسد فصل سبز آرامش، میرسد از نشانهها پیداست
منبع: جام نیوز
شعری از میلاد عرفان پور که امام خامنه ای خواندند و گریه جانسوزی کردند
ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
خطاب به حضرت آقا در جواب شعری خواندند
از اشک شما ارض و سما باریدند
بر آه شما انس و ملک نالیدند
گفتند همه ، فدای اشکت آقا
تصویر شما را شهدا بوسیدند
آقا خودتان حضرت خورشید هستید
از نور شما ستاره ها تابیدند
در مجلس خوبان شهدا هم بودند
اما همگان گرد شما چرخیدند
از اول و از آخر مجلس ، شهدا
آقای جهان سید علی را چیدند
همین که روح زخمی ات، سبک شد از لباس ها
زدند روی دستشان مکاشفه شناس ها
چه سایه های مبهمی نشسته زیر پلک تو
چه کرده با ظرافتت غرور ناسپاس ها
به وقت غسل همچنان، گوش تو زنگ می زند
تو را رها نمی کند هنوز این تماس ها
جان سه تا امام را به لب رسانده ای، مرو!
توجهی نمی کنی چرا به التماس ها؟!
جز پر قو چه بستری مطابق است با تنت
بیم خراش دارم از خواب تو روی یاس ها
برو ولی حلال کن، جهان مزاحم تو شد
به درک تو نمی رسد شعور آس و پاس ها
خدا درِ بهشت را محو کند نبینی اش
مباد باز در دلت زنده شود هراس ها
به یاد قبر مخفی ات چو ابر گریه می کنم
گاه که می روم سر مزار ناشناس ها
تو درد و روضه نیستی، تو راز آفرینشی
تو را زدند کافران پرت شود حواس ها
کاظم بهمنی
از پشت نقاب مان عیان کن ما را
آیینه ی عبرت جهان کن ما را
اینجا همه ادعای یاری داریم
یک جمعه بیا و امتحان کن ما را
چادر کمر ببند و خودت انقلاب کن
کاخ خراب شام بر سر شامی خراب کن
روی غرور و غیرت ما هم حساب کن
از ما مدافعان حرم انتخاب کن
زندگی دفتری از خاطره هاست
یک نفر در دل شب، یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم، عمرمان می گذرد
ما همه همسفر و رهگذریم
آنچه باقی است، فقط خوبی هاست
امروز برای شهدا وقت نداریم
از عشق مگو قصه که ما وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
از بهر ملامات خدا وقت نداریم
هرچند که خوب است شهیدانه بمیریم
زیباست، ولی حیف که ما وقت نداریم
(بنمای ظهور حجت زیبای خداوند
نه، نه دروغ است نیا وقت نداریم)