حرکت چیزی نیست که انسان بخواهد آن را ایجاد کند

او به هر صورت حرکت دارد و مهم این است که به آن شکل بدهد

ضرورتی ندارد که حرکت را در خود ایجاد کنیم؛ چرا که این حرکت، این نیرو  و این انگیزش در ما وجود دارد

باید این حرکت طبیعی را که در ما وجو دارد و از ساخت و بافت و ترکیب ما مایه گرفته، به سمت و جهتی هدایت کنیم.

ما مستمراً می جوشیم، ولی باید به این جوشش جهت دهیم

هواها و هوس ها و عشق ها در ما وجود دارند. باید این نیروها تبدیل شوند و جهت بگیرند.

باید ترس ها و بخل ها و حتی دردها و رنج های انسان تبدیل شوند. باید عقده هایش تبدیل شوند.

داستان انسان داستان عجیبی است که حتی عقده و درد و رنج، عامل سرگردانی او نیست.

اگر آدمی بن بست هایش را بشناسد و بفهمد که چگونه از آنها بیرون آید، راه های بزرگ او هم شاهراه می شود.

اگر انسان بیابد که چطور از همان عقده ها بهره بگیرد، سیئات او به حسنات و بدی هایش به خوبی هایش تبدیل می شوند، وگرنه نعمت ها و خوبی هایش هم در بن بست ها می گَندد.

کتاب حرکت/ص27