مـا بـرای ایـن دنـــیـــا نـیـسـتـیـم...

۴۳ مطلب با موضوع «فقط برای تو» ثبت شده است

توصیه شیطان به حضرت نوح علیه السلام

پس از پایان گرفتن طوفان و هلاکت تمام مشرکان و بت پرستان، روزى شیطان خدمت حضرت نوح(علیه السلام) رسید و عرض کرد: تو به من خدمت کرده اى، من نیز مى خواهم به پاس آن کار، به تو خدمتى کنم!
حضرت نوح(علیه السلام) با تعجّب پرسید: چه خدمتى؟ گفت: این جمعیّتى که نفرین کردى و نابود شدند و همچنین نسل آنها را، شب و روز مى بایست وسوسه مى کردم و زحمت مى کشیدم تا هدایت نشوند. اکنون که هلاک شدند تا مدّتى آسوده ام!
حضرت نوح(علیه السلام) (گویا اطمینان نداشت غذاى معنوى که شیطان مى خواهد به او بدهد غذاى مناسبى باشد و لذا آماده شنیدن سخنان او نبود. لذا، خطاب آمد نصایحش را بشنو!، فرمود: چه خدمتى مى خواهى به من بکنى؟ شیطان گفت: در سه جا به یاد من باش که در آن سه حالت خیلى به بندگان خدا نزدیکم:

 

1- به هنگام خشم و غضب به یاد من باش (که بسیار به تو نزدیکم). 


2- به هنگام قضاوت بین دو نفر (نیز) به یاد من باش.

 

3- و به هنگامى که با زن تنهایى خلوت کرده اى و هیچ کس غیر از شما دو نفر در آن جا نیست (نیز) به یاد من باش.


ارتباطات تلفنى با جنس مخالف، چت کردن با نامحرم و خلاصه هرگونه خلوت با نامحرم، مشمول این روایت مى شود.

۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۳۸ ۰ نظر
بی نام

نقاشی الهی

۱۵ دی ۹۵ ، ۱۵:۵۰ ۰ نظر
بی نام

کسل شدن نشانه ای مبارک است

انسان تنها موجودی است که احساس کسلی می کند؛ این امتیازی انحصاری و بخشی از شأن و منزلت وجود انسانی است. آیا تا به حال بوفالو یا اسبی را کسل دیده اید؟!  آنها کسل نمی شوند.

کسل شدن یعنی را و روش زندگیت غلط است. به همین دلیل است که می گوییم کسل شدن اتفاقی در خور توجه است یعنی فهمیدن این نکته که " من باید کاری بکنم" "یک دگرگونی لازم است." بنابراین فکر نکن که کسل بودن چیز بدی است بلکه نشانه ای مبارک برای شروعی جدید می باشد. ولی به همین بسنده نکن.

انسان هایی که ظاهر و باطنشان یکی است هیچ وقت کسل نمی شوند. در مقابل، انسان های متظاهر محکوم به کسلی هستند، برای این که زندگی خود را به دو بخش تقسیم کرده اند .

خودِ واقعیشان را سرکوب می کنند و تظاهر به زندگی می کنند که دروغین است . منشأ کسلی همین زندگی دروغین است.

اگر انسان کاری را انجام دهد که از ته دل می خواهد، هیچگاه کسل نمی شود

۰۷ دی ۹۵ ، ۰۹:۴۵ ۰ نظر
بی نام

مطلب ذیل را حتماً بخوانید/ بیوتروریسم

روس‌ها حتی فاضلاب پوتین را جمع‌آوری می‌کنند!/ از «ژن خدا» تا «دیجیتال دراگز»؛ «بیوتروریسم انتحاری» چیست؟

 

اخیراً چیزی درست شده برای عملیات انتحاری بیوتروریستی. ویروس را وارد بدن فرد انتحاری می‌کنند؛ او به مراکز جمعیتی هدف می‌رود و افراد کثیری را آلوده می‌کند و خودش می‌میرد.

 

گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، دکتر کرمی این روزها به قول خودش پس از 30 سال کار در حوزه بیوتروریسم تصمیم گرفته تا رسانه‌‌ای شود. او که همه فرصت‌های مادی و علمی‌اش در اروپا و آمریکا را به خاطر ایران رها کرده حالا تنها راه خدمت به کشورش را در آگاه‌سازی مردم نسبت به خطرات بیوتروریسم می‌بیند. استاد تمام بیوتکنولوژی پزشکی در یک گفت‌وگوی طولانی با خبرگزاری دانشجو موضوعات جالب و قابل تأملی درباره پدیده بیوتروریسم می‌گوید.

 

اول از او می‌خواهیم تا کمی از گذشته خودش بگوید. کرمی از سپاه دهه شصت شروع می‌کند. زمانی که جمهوری اسلامی برای اولین به موضوع تهدیدهای بیولوژیکی می‌پردازد. کرمی می‌گوید: «من نزدیک 32 سال است درباره بیوتروریسم تحقیق می‌کنم. زمان دفاع مقدس به من مسئولیت دادند تا موضوع تهدیدهای بیولوژیک را پیگیری کنم. آن زمان ما اطلاعات زیادی در این خصوص نداشتیم. زمانی که معلوم شد عراقی‌ها سلاح بیولوژیک دارند این حساسیت در کشور به وجود آمد و من محور این موضوع در ایران شدم. الآن به صدها کنگره و کنفرانس بین‌المللی درباره بیوتروریسم دعوت می‌شوم. چراکه هم در عرصه نظری و هم در عرصه عملی درباره بیوتروریسم حرف برای گفتن دارم.»

 

حالا دیگر وقت آن رسیده تا به اصل مطلب بپردازیم. بیوتروریسم چیست؟ کرمی با تاریخ شروع می‌کند و پاسخ می‌دهد: « کتاب ذخیره خوارزم‌شاهی به موضوع بیوتروریسم پرداخته است. آن زمان کنیزهای 13 ساله‌ای می‌آوردند و ذره ذره به آن‌ها سم می‌خوراندند. از یک صدم حد کشنده شروع می‌کردند تا برسند به صد برابر آن! بدن این دخترها کاملاً مقاوم می‌شد. بعد کنیز را به شاه یا هر شخص مهم دیگری که می‌خواستند هدیه می‌کردند. کنیز غذای شاه را آلوده می‌کرد. اول خودش می‌خورد، شاه اطمینان می‌کرد و می‌خورد و چپ می‌شد!»

 

کرمی از شاخه‌های مختلف بیوتروریسم سخن می‌گوید. اولین و شاید شناخته شده‌ترین شاخه در بیوتروریسم، حذف اشخاص است. شاخه‌ای که این روزها با خبر ترور نادر طالب‌زاده بیشتر مورد توجه قرارگرفته است. کرمی درباره ترورهایی که از اول انقلاب تا امروز کشف و خنثی شده می‌گوید: «از اول انقلاب بارها نامه‌هایی آلوده برای مسئولان مختلف کشور ارسال شده که ما توانستیم آنها را شناسایی کنیم. از فرماندهان منطقه‌ای سپاه بگیرید تا مقامات بالاتر، سابقه چنین نامه‌هایی داشته‌اند. البته از چندین سال پیش به مرکز مهم هم آموزش داده شده و هم دستگاه‌های خاص شناساگردارند که عوامل بیولوژیک را شناسایی می‌کنند.»

 

استاد برجسته بیوتکنولوژی پزشکی که به قول خودش خارج از ایران مشهورتر از داخل است از ترور شخصیت‌های سیاسی بزرگ سیاسی دنیا صحبت می‌کند. کرمی معتقد است: « تمام رئیس جمهورهای آمریکای جنوبی که با ما دوست هستند، سرطان دارند. عرفات را با پلوتونیوم 210 کشتند. رئیس جمهور اوکراین را یع دی اکسین الوده و می‌خواستند حذف کنند. ظاهرش را به هم ریختند تا رای نیاورد. بیمارش کردند. خب کسی به این رای نمی‌دهد. با بیوتروریسم می توانند حکومت عوض می‌کنند.»

 

او در توضیح اهمیت موضوع بیوتروریسم در بین شخصیت‌های سیاسی توضیح می‌دهد: « بعد از سفر رئیس جمهور روسیه به ایران حتی فاضلاب‌های پوتین را برگرداندند. می‌دانید چرا؟ از ادرار و مدفوع می‌شود همه بیماری‌های فرد را تشخیص داشت. یکی از روسای جمهور آمریکای لاتین را به همین روش اسکن کردند و فهمیدند که سرطان روده بزرگ دارد و به زودی می‌میرد. شروع به کار کردند برای انتخاب جایگزینش. آقای پوتین می‌داند ممکن است نمونه‌هایش چه کاربردهایی داشته باشد. همین چاوزی که این اواخر ترور شد؛ وقتی به ایران می‌آمد آبش را هم با خودش از ونزوئلا می‌آورد.»

 

او برای توضیح اهمیت پرداختن امنیتی به موضوع بیوتروریسم به خاطره یک دانشمند آمریکایی استناد می‌کند و می‌گوید: « یکی از بزرگان بیوتروریسم آمریکا می‌گفت ما به بودجه‌ای نیازمند بودیم. رئیس جمهور مخالفت می‌کرد. گفت یک فکری کردیم تا رئیس‌جمهور را متوجه اهمیت موضوع کنیم. گیت‌های کاخ سفید خیلی پیچیده است. یک پاکت درست کردم و عامل بیولوژیک غیر بیماریزا (شبیه عامل بیولوژیک اصلی) را داخل آن گذاشتم و بعد برای جلسه به کاخ سفید رفتم از همه گیت‌های چک و بازرسی گذشتم و نامه را وارد جلسه کردم و نشان دادم تروریست‌ها به این راحتی می‌توانند نامه را حتی به شما برسانند. قانع شد تا حمایت مالی کند.»

 

ماجرای استفاده سیاسی از بیوتروریسم به همین‌جا ختم نمی‌شود. کرمی معتقد است آمریکایی‌ها در قالب پروژه‌های بزرگی برای مدیریت جهان از بیوتروریسم استفاده‌های مختلفی می‌کنند. او می‌افزاید: « بعد از شوک 11 سپتامبر یک نفر ‌پاکت‌هایی را آماده کرد و برای سناتورها و افراد معروف آمریکا فرستاد. هدف این پاکت‌ها چه بود؟ عامل این حمله یک دانشمند ارتش امریکا بود به نام اوینز . او در نامه نوشته بود که این عامل یعنی سیاه زخم را داریم. هدف این بود که سناتورهای مخالف حمله به عراق را برای این جنگ قانع کنند.»

 

کرمی برای توضیح توانمندی بیوتروریسم در دنیا با کمی تردید از این که اجازه دارد این ماجرا را بگوید یا نه، داستانی را تعریف می‌کند. او بعد از کمی سبک و سنگین کردن، می‌گوید: «12 سال پیش ما را دعوت کردند به یک جلسه فوق محرمانه. موضوع این بود که در یکی از مدارس روستایی کردستان دست چپ همه دخترها فلج شده بود. خیلی عجیب بود. من گفتم یک چیزی در اطلاعات جمع شده کم است. یک ماه بعد اطاعات را دوباره چک کردند. گفتند آن طرف مرز یک وانت می‌آمده و لوازم آرایش می‌فروخته. جالب اینکه قیمت محصولات این وانت یک دهم قیمت بازار بوده و همه دخترها از او انواع لوازم آرایش را خریده بودند. من گفتم خودش است! ببینید دانش به جایی رسیده که می‌توانند انگشت سبابه دست چپ شما را فلج کنند.»

 

کرمی با شوق و اشتیاقی خاصی صحبت می‌کند. او معتقد است خدا به نیت خیرش برکت داده و همواره او را برای یافتن دانش جدید در حوزه کاری‌اش یاری کرده است. مثل پیدا کردن مطلبی درباره یک مرکز مهم بیوتروریسم در اسرائیل که در یک روزنامه مصری اولین بار خبرش را خواند و کم کم اطلاعات کسب کرد. او در توضیح این مجموعه اسرائیلی می‌گوید: «مجموعه تحقیقاتی در اسرائیل هست  به نام «مرکز تحقیقات بیولوژیک» که وظیفه‌اش تهیه عوامل و سموم بیولوژیک برای ترور شخصیت‌های ضد اسرائیلی مخصوصاً ایرانی‌ها و فلسطینی‌ها است. چند سال پیش پاکتی به دفتر نمایندگی ما در نیویورک ارسال شد که اسرائیلی‌ها در آن گفته بودند هرکس علیه اسرائیل فعالیت کند ما او را ترور بیولوژیک می‌کنیم. 300 نفر با مدرک Phd آنجا کار می‌کنند.»

 

استاد در توضیح توانمندی‌های جدید علمی در حوزه بیوتروریسم می‌گوید: « الآن سلاح‌هایی درست کرده‌اند بر اساس ژنتیک. با سنتز ژن‌ نژادهای مختلف می‌توانند عاملی را ایجاد کنند که یک قوم را بکشد اما روی قوم دیگری تأثیر نداشته باشد. مثلاً ویروس پخش می‌شود، وارد بدن اعراب و اسرائیلی‌ها می‌شود. فلسطینی‌ها را می‌کشد ولی اسرائیلی‌ها سالم می‌مانند.»

 

کرمی پس از این توضیحات احساس می‌کند کمی مخاطبانش را ترسانده، لذا ادامه می‌دهد: « ایران هم از نظر تکنولوژیک در جایگاه خوبی قرار دارد. در ایران  داروهای نوترکیبی ساخته ایم که فقط 3 کشور در دنیا توان ساخت آن را دارند. ما آزمایشگاه‌هایی داریم که می‌توانند با سرعتی که دشمنان فکرش را هم نمی‌کنند عوامل بیولوژیکی را تشخیص بدهند.»

 

کرمی البته معتقد است بیوتروریسم محدود به شکار افراد نیست. او در توضیح اشکال مختلف بیوتروریسم می‌گوید: « بیوتروریسم فقط مربوط به انسان نیست. ما بیوتروریسم دامی، غذایی و کشاورزی هم داریم. منابع غذایی شما را آلوده می‌کنند. 40 سال پیش کرم ساقه‌خوار را آمریکایی‌ها وارد ایران کردند. شما می‌دانستید برای اینکه به کشاورزی شما ضربه بزنند آفت وارد این کشور می‌کنند؟ این همه توریسم وارد کشور می‌شود. معلوم نیست چه موادی را با خود می‌آورند. فیلم برنج‌ خونین آقای «قویدل» به خوبی این مورد را نشان داد. در این فیلم ماجرای ورود کرم‌های ساقه‌خوار که 2 خبرنگار آمریکایی وارد شالی‌زارهای شمال می‌کنند به تصویر کشیده شده است. خب بعد از وارد کردن این آفات چه شد؟ مجبور شدیم کلی سم از خارج وارد کنیم. اینها وابستگی می‌آورد.»

 

او در ادامه نمونه دیگری از ماجرای بیوتروریسم را تعریف می‌کند. «دیجیتال دراگز» نام پروژه جدیدی است که دکتر کرمی آن را نمونه دیگری از بیوتروریسم می‌داند. او در توضیح «مواد مخدر دیجیتالی» می‌گوید: « یک چیزی جدیداً آمده به نام «مخدرهای دیجیتال». یک سری فایل‌های صوتی هستند. بعد از دانلود می‌گوید که هر دو گوشی را با هم بگذارید. یکی 104 هرتز است و دیگری 114 هرتز. اولش می‌گویید چه موسیقی آرامی است اما یواش یواش معتاد می‌شوید.»(برای اطلاعات بیشتر اینجا را مشاهده کنید)

 

ماجرای «Fun Vaxe » که بر اساس یافته هایی است که در کتاب God Gene یا «ژن خدا» پروژه جدید دیگری است که دکتر کرمی از آن سخن می‌گوید. او با حسرت می‌گوید ای کاش می‌شد با علما درباره این موضوع صحبت کنیم و در توضیح ماجرا می‌گوید: « پروژه جدید که الآن داریم روی آن کار می‌کنیم «GOD GENE» است. دشمن عامل کلیدی قدرت ما را پیدا کرده است و آن «ایمان» است. بچه‌های مدافع حرم چرا می‌روند سوریه می‌جنگند؟ به خاطر ایمان‌شان. ‌از قدیم یک دعوایی بود که ما محصول تربیت هستیم یا طبیعت؟ پرداختن به اینها کمی حساس است.  متخصصین در پلیس آگاهی می گویند بعضی از این خلاف‌کارها یک چیزی در ذات‌شان دارند. 20 سال هم زندان بروند درست نمی‌شوند. ما در ادبیات‌مان داریم «تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است» پروفسور دینانی چند وقت پیش در تلویزیون می‌گفت کسانی که ذات خوبی دارند حتی اگر به دیگران شر برساند، اذیت می‌شوند.»(برای اطلاعات بیشتر اینجا را مشاهده کنید.)

 

او در ادامه ماجرای «ژن خدا» می‌افزاید: «به نظر شما کسی که انحراف جنسی دارد دلیلش چیست؟ یکی از اینها پیش من آمده بود. می‌گفت دکتر دست خودم نیست! بابا من می‌خواهم دختر باشم. می‌گفت به خدا یک چیزی از درون من است. کتاب «ژن خدا» می‌پرسد ایمان ژنتیکی است؟ آمریکا می‌گوید ما باید و ایمان این بچه های مومن ایرانی‌ها را از بین ببریم یا تخفیف کنیم تا اینهمه مقاومت نکنند چون دین و ایمان که برود دیگر مقاومتی نخواهند کرد. این کتاب اثبات می‌کند که دین‌داری وابسته و ایمان ریشه ژنتیکی دارد . آنها می‌گویند با کاهش فعالیت ژن می‌خواهیم «بنیاد گراها» را نابود کنیم. البته من معتقدم این اتفاق نخواهد افتاد. شاید آنها این سلاح را درست کنند و اثراتی هم داشته باشد اما نمی‌توانند همه چیز را کنترل کنند.»

 

داعش دروازه خطر دیگری است که استاد نگران آن است. او معتقد است: « داعش الآن در پی دست‌یابی به عوامل بیولوژیک است. داعش هرجا که رفته وارد بیمارستان‌ها شده ازمایشگاه ها شده نمونه های میکروبی را انواع میکروب‌ها را برداشته است. به نظر من آنها دیگر دنبال بمب‌گذاری در ایران نخواهند رفت البته قطعا دست از عملیات انتحاری بر نخواهد داشت. شاید داعش بخواهد در مواد غذایی و کشاورزی‌ ما کاری کند. مسئولان باید سطح هشدار بیوتروریسم را بالا ببرند. این ترساندن مردم نیست. این حرف‌ها برای نگرانی مردم نیست برای هشیاری مسئولین است که غلفت نکنند و الا دشمن همانجا ضربه می‌زند.»

 

در ادامه بحث خطر استفاده داعش از سلاح‌های بیولوژیک دکتر به ابداع روش جدیدی در حوزه بیوتروریسم به نام عملیات انتحاری بیوتروریستی اشاره می‌کند. کرمی توضیح می‌دهد: « اخیراً چیزی درست شده برای عملیات انتحاری بیوتروریسم. یک نفر را برای مأموریت انتخاب و یک ویروس به آن تزریق می‌کنند. تا زمانی ویروس رشد کند خودش را به مقصد می‌رساند. برایش توضیح می‌دهند که هروقت علائم شروع شد برو داخل بازار و مراکز و جمعیتی و همه را آلوده کن. او هم به جای اینکه خودش را منفجر کند بر اثر بیماری می‌میرد اما آن بیماری را بین مردم شیوع می‌دهد.»

 

در پایان دکتر باب گلایه از مسئولان را باز می‌کند. او معتقد است مسئولان امر توجه لازم به موضوع بیوتروریسم ندارند. کرمی می‌گوید: « من 30 سال است دارم درباره تهدیدات نوظهور بیولوژیک و بیوتروریسم در عرصه های مختلف صحبت می‌کنم. ولی کسی گوش به این حرف‌ها نمی‌دهد خیلی جدی نمی گیرند چون نامحسوس است چون پنهانی است اگر یک نفر را با اسلحه ترور کنند همه حساس می شوند ولی اینها ترورهای خاموش و خزنده است تدریجی بنابر این چون شناختش دشوار و سخت است و سر و صدایی ندارد مسئولین جدی نمی گیرند انکار می کنند نه این که ترور بیولوژیک نیست از کجا معلوم است باشد و این خودش خطر است که حساسیت نداشته باشند و دشمن از همین غفلت ضربه بزند. الآن چند مورد اثبات شده حالا رسانه‌ها نسبت به آن حساس شده‌اند. حتی الآن هم که این موضوعات رسانه‌ای شده مسئولان می‌گویند این موارد مشکوک است. من به تمام مسئولان نظامی، امنیتی و دستگاه‌های دیگر این مسائل را آموزش داده‌ام اما همیشه تصور می‌کنند این یک موضوع فرضی است. هرچقدر سند و مدرک ارائه می‌دهم، می‌گویم صهیونیست‌ها برای ترورهای بیولوژیک مرکز دارند اما جدی گرفته نمی‌شود. حالا که آقای طالب‌زاده موضوع را رسانه‌ای کردند، یک حرکت احساسی در کشور شکل گرفته است. من خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاده است ولی مطمئن باشید یکی دو ماه بیشتر طول نمی‌کشد و باز این سرو صداهای رسانه‌ای که خوابید حساسیت ها از بین می رود باز روز از نو!»

 

کرمی از این ناراحت است که مسئولان فقط بمب و موشک را تهدید می‌دانند و نگران است که غفلت مسئولان از تهدیدهای نوینی مثل بیوتروریسم در آینده برای کشور مشکل‌ساز شود. او توضیح می‌دهد: «تهدید فقط با بمب و موشک نیست. الآن اشراف اطلاعاتی و اقتدار کشور به مرحله‌ای رسیده که امکان بمب‌گذاری و از این دست اقدامات وجود ندارد یا به شدت کاهش یافته. دشمن رو به کارهایی مثل بیوتروریسم آورده. حرف پیچیده‌ای نیست. چندتا از فلسطینی‌ها را اینطوری ترور کردند؟ دیوید کلی کمی درباره بیوتروریسم صحبت کرد چگونه حذفش کردند! من 5 هزار صفحه سند درباره این موضوعات دارم ولی متأسفانه کشور ما اینطوری است. حتما باید یک اتفاقی بیفتد تا ما به یک موضوعی توجه کنیم.»

 

استاد تمام رشته بیوتکنولوژی پزشکی در انتقاد از مسئولان می‌گوید: «به من می‌گویند دکتر شما توهم توطئه داری! سیاه نمایی می کنید؟ به همه چیز مشکوکید؟ چرا مردم را می‌ترسانید؟ جالب است در دنیای پیشرفته این مطالب هر روز در رسانه ها ذکر می شود برای افزایش اگاهی مردم و مسئولین کسی هم نمی ترسد اینجا چون یک دفعه مطرح شده و شناخت نبوده برخی وحشت کرده اند بر عکس رسانه ها آنقدر باید بنویسند تا مسئولین هشدار باشند  ایا من اطلاع رسانی نکنم؟ چون تو مسئول ناراحت می‌شوی؟ چون تو نمی‌توانی پاسخگو مردم باشی؟ اشکال ندارد! من با رسانه‌ها کارم را پیش خواهم برد چون واقعا از برخی مسئولان مأیوس شده‌ام. نه اینکه تهدید را نشناسند اما از آنجایی که می‌دانند عمل کردن چقدر مسئولیت‌زا است از آن شانه خالی می‌کنند. صورت مسئله را پاک می کنند که دیگر سئوالی نشود که چه کرده ای و ....؟ دشمن هم چون می‌داند ما در این زمینه سست هستیم مشغول به کار شده است. من سند دارم که داعش دنبال بیوتروریسم است. فلان مسئول بلندپایه زنگ زده به من دکتر حرف نزن! گفتم خدا هدایتت کند! ما در کشور ضعف مدیریت داریم. مسئولان چسبیده‌اند به صندلی‌هایشان و نمی‌خواهند تکان بخورند اما من این موضوعات را در جلسات، همایش ها و مقالات مطرح خواهم کرد. برخی از مسئولین از من خوششان نمی‌آید. می‌گویند مطالبات مردم را بالا برده‌ای. گفتم شما باید جواب مردم را بدهید. شما باید امینت مردم را تأمین کنید. شما باید مراقب مسئولان نظام باشید. شما باید مواظب امثال آقای طالب‌زاده باشید که آبروی صهیونیست‌ها را برده است. خب وقتی او را رها می‌کنید معلوم است آنها از فرصت استفاده می‌کنند.»

 

کرمی در پایان صحبت‌هایش با ارائه نمونه‌هایی بر ضرورت هشیاری بیشتر دستگاه‌های امنیتی تأکید می‌کند و می‌گوید:  «ما باید با جدیت این تهدیدات را بررسی کنیم و آمادگی کامل داشته باشیم. امریکا علاوه بر سیستم مدیریت بحران و پدافند زیستی الآن در حال اجرای برنامه پدافند پیش دستانه است؛ یعنی تهدید را در منشأ کاهش می‌دهند. با همین فرآیند بحث برنامه هسته‌ای صلح آمیز ما را اینقدر بزرگ کردند که همه دنیا فکر کنند تهدید است. پدافند پیش دستانه می‌گوید تهدید فرضی را باید در مبدأ نابود کنید. حتی اگر تصور هم شده ایران مثلا صد سال دیگر هسته‌ای نظامی شود حالا باید ان را خنثی کرد. پدافند پیش دستانه یعنی اگر دیدی کشوری تهدید بر علیه تو است آن تهید را با روش‌های دیپلماتیک و فشار سیاسی خنثی کن.

۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۱ ۰ نظر
بی نام

پر سر و صدا

دو چیز خیلی سر و صدا می کند

یکی خرده پول

دیگری خرده معلومات

۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۵:۴۹ ۰ نظر
بی نام

وَ تَصَدَّق عَلینا ؛ إنَّ الله یَجزِی المُتَصَدِقین

 

پر کن دوباره کِیْل مرا ایها العزیز
آخر کجا روم به کجا ایها العزیز

رو از من شکسته مگردان که سال‌هاست
رو کرده‌ام به سوی شما ایها العزیز

جان را گرفته‌ام به سرِ دست و آمدم
از کوره راه‌های بلا ایها العزیز

۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۱:۴۵ ۰ نظر
بی نام

خانواده ی سالم میخواهی؟

برای اینکه بتوانیم خانواده ای سالم داشته باشیم و اطرافمان هم از ما تأثیر مثبت بگیرند، اول باید حال خودمان را خوب کنیم

۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۴ ۰ نظر
بی نام

سلام بر کسی که دعا زیر قبّه اش مستجاب می شود

 

به نیابت از تمامی مدافعان و پناهندگان به حریم ولایت سلام بر حسین.

السلام علیک یا ابا عبدالله

السلام علیک و رحمة الله و برکاته

 

ضمناً صدقه برای پیروزی جبهه مقاومت در همه عرصه ها، فراموشمان نشود

۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۵ ۰ نظر
بی نام

معرفی یک الگو- جوانی که نابغه بود

یکی از راهکارهای موفقیت در زندگی ، داشتن طرح و برنامه و به اصطلاح هدفگذاری است و یکی از راههای تمرکز بر روی اهداف و دستیابی به آنها استفاده از الگوهای موفق است. تصور کنید در آینده وقتی بچه ها کاملاً بزرگ شدند، هرکدام از آنها بنشینند تا برای افرادی که روش صحیح هدفگذاری و تعیین الگوهای موفق را به آنها آموخته و نقش موثری در موفقیت هایشان داشته اند، نامه ای بنویسند.
به گزارش رجانیوز ، سیناتهرانی مشاور محبوب و خوشنام خانواده و تحصیلی در سایت اختصاصی اش ، نامه ای برای پدر مرحومش نوشته که توجه شما را به خواندن آن جلب می کنیم: 
 
سلام پدرم ؛ امیدوارم زندگی در میان دوستان الهی ات خوب و خوش باشد که قطعاً همینطور است، چون تو بسیار پاک زیستی.
 از تو سپاسگزارم که از همان دوران کودکی طرح داشتن زندگی هدفمند را به من آموختی، تو به من گفتی اگر می خواهی زندگی خوب و رضایت بخشی داشته باشی و به اهداف متعالی ات برسی، می بایست الگوهای موفقی برای ابعاد مختلف زندگی ات انتخاب کنی، زیرا بهترین و کوتاهترین راه دستیابی به جایگاهی که می خواهی این است که بروی و زندگی عالی و سرشار از موفقیت افراد برجسته را بررسی کنی و ببینی آنها چگونه می اندیشیدند؟ چگونه عمل می کردند؟ در زندگی چه اهدافی داشتند؟ چه کارهایی کردند تا به موفقیت رسیدند؟
 
به گزارش رجانیوز، سیناتهرانی در ادامه در سایت درس زندگی دات کام، افزوده است: پدرم از تو سپاسگزارم که وقتی در حال شناسایی الگوهایم بودم تو لیستی از دانشمندان و نوابغ جهان در زمینه های مختلف برایم فراهم کردی که نام یک جوان ایرانی نیز در آن جلوه گری می کرد. من آن زمان تنها 14 سال داشتم به همین دلیل با تعجب پرسیدم او کیست و چه موفقیت هایی در زندگی اش کسب کرده که به عنوان الگو به من پیشنهاد کرده ای؟
 
و تو با همان آرامش و متانت پدرانه ات گفتی:  پسرم تو در انتخاب الگوهایت آزاد هستی ، مهم نیست که این انسان های موفق از چه کشورها و دین و آیینی هستند، بلکه مهم این است که از زندگی هریک از آنها، درسهای بزرگی بیاموزی و سعی کنی آن نکات ارزشمند را در زندگی ات بکار ببندی.
 
در میان این الگوها، من یک جوان ایرانی را نیز به تو پیشنهاد کرده ام ، جوانی که او را ژنرال و طراح عملیات های بزرگ جنگی می دانستند. پسری که تا قبل از ورودش به جنگ ،هیچ کس او را نمی شناخت و هیچ تخصصی در زمینه طراحی عملیات های جنگی نداشت. 
 
سپس گفتی پسرم: این جوان کم سن و سال و گمنام با وجود آنکه بسیاری از فرماندهان نظامی او را در ابتدا دست کم گرفته بودند، اما هیچگاه خودش را نباخت و با ابتکار نظریه ای جدید در خصوص جنگ و درست در شرایطی که شکست ها و ناکامی ها، ارتش ایران را از موفقیت در برابر ارتش عراق مأیوس کرده بود، موازنه قدرت را به نفع نیروهای ایرانی تغییر داد.
 
این مشاور تحصیلی در ادامه گفته است: پدرم تو مثل همیشه هوشمندانه مرا هدایت کردی ، حق با تو بود، آن جوان جنگ را فرصتی مغتنم برای رشد استعدادهای خود و دیگران می دانست همانگونه که خودش در یادداشت هایش گفته بود:
 
" این جنگ فرصت های طلایی بسیاری را جهت رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابی ای که دارند، چشم و گوش بسته تابع قانون های از خارج آمده نیستند، زیرا می توانند از قالب های از پیش ساخته خارج شده و با فکر سازنده خویش ، روش هایی را ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست به سادگی در مقابل این نیروها به دفاع برخیزد. "
 
پدرم باورم نمی شد که در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت و در همین شهر تهران جوان 26 ساله ای زندگی کرده باشد که کنت دمارانش ژنرال فرانسوی و صدام ، از او به عنوان نظریه پرداز بزرگ نظامی ایران یاد کنند که در جایگاه یک فرمانده عالی رتبه جنگ توانست توازن قوا را به سود نیروهای ایرانی تغییر دهد. 
 
رجانیوز به نقل از سیناتهرانی ادامه گفت: پدرم نیستی که ببینی وقتی قصه واقعی این جوان را برای شاگردانم تعریف کرده و روشهای بکارگیری خصوصیات مثبت شخصیتی او را به آنها می آموزم، چه تغییرات شگرفی را در وجودشان می بینم. دانش آموزی که تا دیروز تصور می کرد یک کودن است ، می رود و در کنکورسراسری یکی از بهترین رتبه ها را کسب می کند و یا دانش آموزی دیگر از بهترین دانشگاههای آمریکا برای ادامه تحصیل پذیرش می گیرد و یا چه بسیار دانش آموزانی که بعد از ورود به دانشگاه آرزوهایشان به پایان نمی رسد و با اتخاذ یک طرح هدفمند، ایده های دست نیافتنی خود را در عرصه های مختلف علمی، فناوری اطلاعات و ... به واقعیت تبدیل می کنند.
 
پدرم باید اعتراف کنم که زندگی هوشمندانه حسن باقری به من شیوه صحیح تفکر کردن، طراحی پلن های موفقیت و ایده یابی هر مساله ای چه تست کنکورسراسری و چه مسائل مختلف روز جامعه را به من آموخت شیوه ای که تاثیرات شگرف آنرا در دانش آموزان و خانواده هایی که برای کسب موفقیت تحصیلی یا بهبود زندگی مشترک شان به من مراجعه می کنند، بخوبی می بینم.
 
سیناتهرانی در ادامه افزوده است: چیزی که در زندگی آن جوان برایم خیلی جالب بود این است که او بجای تکیه بر تجهیزات جنگی بر ایمان و اندیشه خودش متکی بود، یعنی همان چیزی که بسیاری از انسانهای موفق جهان در طول تاریخ بدان متکی بودند. او گفته بود: " چیزی که دشمنان و آمریکایی ها را به تنگ می آورد، این است که ما در فکر کردن به بن بست نمی رسیم و این باعث می شود در عمل نیز به بن بست نرسیم." 
 
پدر نازنینم نمی دانی این جملات او چه تاثیر شگرفی در زندگی من داشته است. اکنون می توانم به جرات بگویم هیچ مساله یا مشکلی در زندگی ام نیست که باعث شود در فکر کردن به بن بست برسم و قطع یقین برای حل هر مشکلی حتی اگر به ظاهر پیچیده نیز باشد، راهکاری پیدا می کنم، من اینرا مدیون تو و شهید حسن باقری هستم . 
 
راستی چند هفته ای می شود به سرمزارش نرفته ام. قطعه 24 بهشت زهرای تهران را می گویم او آسوده و آرام و مطمئن در کنار سربازان خویش ایستاده و مرا و شاگردانم را و همه مریدانش را فرماندهی می کند. 
 
از نگاه سیناتهرانی؛ شهید حسن باقری یک لحظه هم متوقف نمی ماند و مدام در حال تلاش بود، نه برای مطرح کردن خودش، نه ابداً ! زیرا اگر چنین بود بعد از طراحی عملیات آزادسازی خرمشهر که جهانیان را به تحسین او و نیروهایش برانگیخت، از دید خبرنگاران داخلی و خارجی خود را مخفی نمی کرد. او تنها به هدفش فکر می کرد، به اینکه کارش را درست و کامل انجام دهد.
 
حسن باقری به من آموخت که نباید گوش شنوایی به حملات ناجوانمردانه ای که بسویت می شود داشته باشی و تنها باید بسوی جلو حرکت کنی زیرا هنوز کارهای ارزشمند بسیاری برای انجام دادن وجود دارد که باید به سرانجام برسند.
 
او اهداف و برنامه های طولانی مدت را دقیقاً بررسی می کرد و با اجرای دقیق آنها دشمن را به واکنش وا می داشت، شهید باقری از تمام فرصت ها برای آموزش و بالابردن کیفیت نیروهایش استفاده می کرد و می گفت: " آنچه نیروها را خسته می کند، کار نیست بلکه گیجی و بی برنامگی است ." 
 
یعنی همان چیزی که اکنون نظام آموزشی ما ، صنعت ما ، اقتصاد و فرهنگ ما از آن بی بهره است و به قول بزرگی 50 سال است که بر روی صنعت خودرو سرمایه گذاری کرده ایم آخرش شد این پراید.
نمی دانم پدرم اگر اکنون حسن باقری و استعدادهای گمنامی نظیر شهید مهدی زین الدین که او به سپاه ایران معرفی کرد زنده بودند، چه تاثیرات خارق العاده ای در سیاست ، اقتصاد ، فرهنگ ، صنعت و ... از خودبرجای می گذاشتند ، اما می دانم که برحسب وظیفه علمی، دینی و اخلاقی خود و تعهدی که دارم همه تلاش خود را می کنم تا شاگردانم حسن باقری های زمانه خود شوند.
 
خیلی ها برای نسل جدید ما طوری جا انداخته اند که انگار در جنگ فقط می کشتند و کشته می شدند اما شهید حسن باقری معتقد بود که باید ابتکار عمل را از دشمن گرفت و فرصت برنامه ریزی را به او نداد. او معتقد بود که هدف ما انهدام و کشتار نیروهای عراقی نیست، بلک در برنامه ریزی ها و طراحی ها باید دشمن را دور بزنیم تا امکانات آنها سالم به دست رزمندگان ایرانی بیفتد. از سوی دیگر باید سربازان ارتش عراق را زنده به اسارت بگیریم تا اطراف صدام از این نیروها خالی شود و این افراد روزی بتوانند در آینده انقلاب اسلامی عراق نقشی موثر ایفا کنند. 
 
حسن باقری به همه ما آموخت که هیچ هدفی دور از دسترس نیست و اگر بخواهیم قطعا به آن خواهیم رسید. 
سیناتهرانی در انتهای مطلب خود که در سایت درس زندگی دات کام آمده ، نوشته است؛ غلامحسین افشردی مشهور به حسن باقری 28 ماه از عمر خود را در میدان های جنگ ایران و عراق گذراند یعنی تنها 2 سال و 4 ماه، اما او در این مدت کوتاه به مرتبه ای از تأثیرگذاری رسید که اطلاعات، طراحی و نیز اجرای عملیات های کوچک و بزرگ به او متکی شد و محسن رضایی فرمانده کل سپاه در آن زمان، تنها حسن باقری را به عنوان موید تصمیم گیری هایش می شناخت.
 
فرمانده شهید ارتش؛ علی صیاد شیرازی؛ هوش سرشار ، نبوع، استعداد، تحرک و قدرت تجزیه و تحلیل آمیخته با تعهد و روحیه انقلابی او را می ستود و وی را در جایگاهی می دید که تنها شایستگان جبهه آنهم پس از سالها نبرد می توانسنتند بدان دست یابند. اما براستی حسن باقری در طی اندک زمان حضورش در مناطق جنگی، چگونه توانست به نابغه و طراح عملیات های پیروزمندانه ارتش و سپاه ایران تبدیل شود. پاسخ به این پرسش مستلزم مطالعه مجموعه سه جلدی روایت زندگی حسن باقری نوشته سعید علامیان از انتشارات موسسه شهید حسن باقری است. 
 
و این روایت همچنان ادامه دارد...
رجانیوز 
یکی از راهکارهای موفقیت در زندگی ، داشتن طرح و برنامه و به اصطلاح هدفگذاری است و یکی از راههای تمرکز بر روی اهداف و دستیابی به آنها استفاده از الگوهای موفق است. تصور کنید در آینده وقتی بچه ها کاملاً بزرگ شدند، هرکدام از آنها بنشینند تا برای افرادی که روش صحیح هدفگذاری و تعیین الگوهای موفق را به آنها آموخته و نقش موثری در موفقیت هایشان داشته اند، نامه ای بنویسند.
۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۸ ۰ نظر
بی نام

سید مرتضیِ ما و کامرانِ شما آقای نبوی!

 

 

مقاله ای که پیش روی شما قرار گرفته است قبل اظهارات سر کار خانم امینی-همسرشهید- در دانشگاه تهران توسط یکی از کارمندان سایت آوینی به رشته تحریر در آمده است ،از نظر نگارنده نظرات سرکار خانم امینی اتمام حجتی بود برای همه ی کسانی که می خواستند بدانند "شهید دزدها" چه کسانی هستند. به هر حال از اینکه زمان انشار این مقاله با سالگرد شهید و انتشار مقاله-بخوانید خزعبلات- ابراهیم نبوی اختیاف زمانی معناداری دارد پیشاپیش عذر می خواهیم:

 

سید مرتضیِ ما و کامرانِ شما آقای نبوی!

آقای نبوی مقاله شما را در سایت جرس که در مورد شهید آوینی نگاشته شده بود خواندم.احسنت هنوز هم نثر طنز خوبی دارید!

آقای نبوی! مرتضی آوینی به منتقدان جدی حکومت و نظام تبدیل نشده بود بالعکس مثل بسیاری از آنان که پس از آشنایی با آیت الله خمینی در گروه حامیان امام خمینی (ره) قرار گرفته بودند، غریب می زیست. قبول ندارید از محّمد هاشمی بپرسید که هنگام ریاستش بر صداو سیما، آوینی تقریبا ممنوع الصدا شده بود. از سید محمد خاتمی بپرسید که به علت چاپ عکس جوانی بوسنیایی که در تقلید از بسیجیان ایران پیشانی "جهاد الله اکبر" به سر خود بسته بود، با عنوان چاپ عکس مغایر با شئونات اسلامی، سید مرتضی آوینی (سوره) را توبیخ کتبی کرد. از غلامرضا فروزش بپرسید که با آوینی به تفاهم نرسید، از مدیران جهاد و جهاد تلویزیون بپرسید که گویا تفاوت بین مستند ساختن برای "کود و گاو و خروس" را با "من سخن بگو دوکوهه" را نمی فهمیدند یا لاقل می خواستند اینگونه به نظر برسد. از محمد علی زم بپرسید که چگونه با زبان بی زبانی به مرتضی می گفت از سوره برو ! از مسیح مهاجری از مهدی نصیری از... بگذریم.بقول شما دوستانِ! سالهای آخرین آوینی که هم اکنون منتقد جدی نظام و حکومت شده اند، یکی دوتا نیستند.

آقای نبوی چرا شما خودتان پیش قدم نمی شوید؟ از مهدی همایون فر بپرسید. از رضا برجی از جبیب احمد زاده از سعید قاسمی بپرسید. از محمد علی فارسی بپرسید. از یوسفعلی میر شکاک، از همین آقای رجبی معمار که مرتضی چند شب قبل از شهادتش در منزل او مهمان بود. حتی اگر از بهروز افخمی هم بپرسید ما قبول داریم!!!

 

راستی  آقای نبوی  بیعت نامه ای که سید مرتضی آوینی به رهبری  که کمی قبل از شهادتش در سال 1371 نگاشته  است را خوانده اید؟

" خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر (ع) حضرت آیت الله خامنه ای ایدکم الله تعالی بتاییداته الخاصه.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. امتثال امر فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی گذارد لذا حقیر مستقیما با استمداد از فضل بی منتهای رب العالمین وارد در اصل مطلب می شوم بعد از عرض این مختصر که:

ما با حضرتعالی به عنوان وصی امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کرده ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده ایم، همانگونه که پیش از این درباره امام امت(ره) بوده ایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد، با همان شوری که پیش از این داشته اند.

خدا شاهد است که این سخن از سر کمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانه های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق می ورزیم. و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بی روح. این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند، بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت(س) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.
کمترین مطیع شما سید مرتضی آوینی."

 خواندید؟ حال کمی درباره محتوای نامه تامل کنید. به معنای کلماتی از قبیل "نیابت امام زمان (عج) "و"کمترین مطیع شما"و "بذل جان" خوب فکر کنید.حال می توانم از شما سوالی بپرسم: براستی شهید دزدها چه کسانی هستند؟
 آقای نبوی شما هیچ سنخیتی با آوینی ندارید! شما به گواه اظهاراتتان در سال 1366 پشت دست چپتان را با سیگار سوزاندید که دیگر هرگز با جمهوری اسلامی کار نکنید و سید مرتضی آوینی به شخص اول مملکت نامه می نویسد و از "نیابت امام زمان(عج)" و "بذل جان"و... سخن می راند.

آقای نبوی 
تفاوت ما با شما در همین است. شما می گویید مرگ آوینی و ما می گوییم زندگانی مرزوق نزد پروردگار .کامران آوینی ِدلخواه شما در سال 1357 مرد.در اوایل دهه هفتاد زنده نبود که به منتقدان جدی نظام و حکومت تبدیل شود. آوینی مطلوب شما  فردی بود که در کافه "تهران پالاس" به "ذات هنر" بپردازد. سبیل "نیچه" ای بگذارد. کتاب "انسان موجود تک ساختی ِ"هربرت ماکوزه را بدست بگیرد {اشاره: اگر با کافه هایِ تهران قدیم آشنایی ندارید، از علیرضا نوری زاد-رفیق شفیقتان- بپرسید او به خوبی آنها رامی شناسد. بالاخره ایشان در کافه نادری  سوابق درخشانی در... بگذریم.}در بحبوحه انقلاب در گروه حامیان آیت الله خمینی قرار بگیرید و بعد از چند سال منتقد جدی نظام و حکومت شود. خیر آقای نبوی، کامران آوینی در سال 1357 به همراه احادیث نفسش سوخت. سید مرتضی آوینی یکدست و یکرنگ عاشق ولایت بود. قبول ندارید از محمد نوری زاد بپرسید! آری درست خواندید محمد نوری زاد.

اگر اشتباه تقریبا 6 سال پیش بود رفقای ما در همین موسسه شهید آوینی همت کرده بودند و می خواستند برای سالگرد شهادت - دقت کنید آقای نبوی شهادت ! نه مرگ - نرم افزار هنر خاکی را تولید کنند . محمد خراسانی زاده  -یکی از بچه های موسسه - از محمد نوری زاد درخواست کرد که در رثای شهید آوینی برای ما چند خطی بنویسید.دست مریزاد محمد خراسانی زاده چه اعترافِ کتبی ! از محمد نوری زاد گرفتی : "آوینی هر که بود ، و هر چه گفت و نوشت و پدید آورد ، اراده ای جز غبار روبی از چهرهُ حق نداشت .حقی که سلسلهُ انبیاء ، آن را در خانهُ کوچک علی و فاطمه می جستند و تبلیغش می کردند و آوینی ، نور آن را در جمال و راه خمینی باور کرده بود و در قدمهای بسیجی آشکار کرده بود و با انگشت اشارۀ خامنه ای بدان سو می نگریست."(منبع : نرم افزار هنر خاکی) راستی حرف از محمد نوری زاد زده شد. اگر آوینی زنده بود مسلماً سرنوشتی شبیه سرنوست نوری زاد پیدا نمی کرد.  چون نوری زاد امروز دورویی پیشه کرده است،اما سید مرتضی دورویی و نفاقش را به همراه همه ی احادیث نفسش سوزانده بود.

محمد نوری زاد می گوید قادر به تودیع وثیقه نیست، اما توضیح نمی دهد حقوق ماهیانه 5 میلیون تومانی خود را هنگام پروژه چهل سرباز چه کرده است.اشتباه نکنید ما با موجودی حساب بانکی محمد نوری زاد و مجید مجیدی و ابراهیم حاتمی کیا و پوراحمد کاری نداریم. ما با موجودی دل آنها کار داریم. اگر موجودی دل آنها هنوز هم "قصه های مجید" و "بچه های آسمان" و " از کرخه تا راین" باشد همه ی دلبستگان سید مرتضی آوینی بسان شخص آوینی جزو طرفداران آنان هستند،اما اگر نه! دیگر هیچ سنخیتی با آوینی ندارند مثل شما آقای نبوی!محمد نوری زاد  مدعیست آقای احمدی نژاد به آقای علم الهدی -امام جمعه مشهد - یک میلیارد تومان پول پرداخت کرده است امّا دروغ می گوید {اشاره: آقای احمدی نژاد در سال 1384 می خواست به حوزه های علمیه استان خراسان کمک کند که با جواب منفی آقای علم الهدی مواجه شد و هیچ پولی چه به حساب آقای علم الهدی چه به حساب حوزه های علمیه خراسان واریز نشد}

آوینی اهل درد بود. اشتباه نکنید دردِ منیت نه، دردِ دین. آوینی اگر زنده بود-که صد البته هست- صرفاً به خاطر بازداشت پسرش در وقایع پس از انتخابات، به رهبری نامه سر گشاده نمی نوشت و عقده هاو اکاذیب خویش را روی کاغذ تف نمی کرد. اگر پای چپ آوینی به آن مین والمری بوسه نمی زد یا آگر "یااباعبدالله نگذار پای من به تهران برسد"های او مستجاب نمی شد،لابد آنوقت آوینی جانباز به حساب می آمد. چه بسا  به سان  محمد حسین رجب زاده جانباز شیمیایی که روبروی بیمارستان شریعتی 18 ضربه چاقو از طرفداران جنبش سبز نوش جان کرد، دوباره جانباز می شد.

اگر آوینی زنده بود -که صد البته هست- اگر با هجده ضربه چاقوی طرفداران جنبش سبز دوباره جانباز نشده بود، لابد بدنش در قطعه 55 بهشت به جای پیکر مطهر غلام کبیری آرمیده بود.چه بسا همچون محمد رجب پور عزادار خواهر و مادرش که بنا به گفته خودش بدست اغتششاشگران شهید شدند،بود. آقای نبوی یک سری سایت های سبز بزنید .لطفا به اراجیفی که در این سایت ها  در مورد این دو شهید عزیز و بر خلاف نظر محمد رجب پور  نوشته شده است دقت کنید. حالا صادقانه بگویید شهید دزدها را یافتید؟

اگر حضور آوینی را حس می کردیم حتما صدای اعتراض او را بر علیه گنجی و کدیور و سروش را می شنیدیم.آخر سید مرتضی درمقابل توهین به مقدسات واکنش نشان می داد. همان کاری را می کرد که هنگام نمایش فیلم "مشق شب" کیارستمی کرد. "میانه فیلم بلند  شد و شروع کرد به موضع گرفتن علیه فیلم" . مگر خودت نگفتی از مسعود فراستی بپرسید. پرسیدم همین خاطره را برایم تعریف کرد!

آری خودتان پیش قدم شوید مگر نمی خواهید نشانی شهید دزدها را بیابید. از رفقای سالیان و لحظات آخر آوینی بپرسید.از سربازی که از گریه های شبانه ی آخرین شب سید مرتضی متعجب بود بپرسید: "می گفت فردا می خواهیم برویم مقتل بچه ها و بلند بلند گریه می کرد". از حسینیه حاج همت. از حوض روبروی حسینیه. از شقایقهای آتش گرفته .از مقتل فکه از ... چه بگویم ؟ "اینها سخنانی نیست که بتوان گفت، تو خودت باید در دریابی وگرنه چه سخن "اگر بگویی حسینیه را زبانی نیست در فراق مرتضی بگوید، می گویم" حسینیه را زبان هست امّا کو محرم اسرار؟"

آری اگر آوینی زنده بود -که البته زنده است- چه بسا در خیابان و موقع خروج از خانه همچون دکتر مسعود مسعود علیمحمدی با انفجار موتور سیکلت به شهادت می رسید. چه بسا شهادت وی را یکی از به اصطلاح نخبگان سیاسی با بی شرمی تمام "قتل سیاسی" می خواند. حتما خانواده آوینی هم بیانیه صادر می کردند و می گفتند: "اگر چه دشمنان کشور تلاش می‌ کنند با تحریف حقایق و با فتنه گری، خون این عزیز سفر کرده را نیز پایمال کنند اما ملت ایران و دانشجویان و اساتید و جامعه علمی کشور هوشیارتر از آن هستند که فریب تبلیغات شوم آنان را بخورند. "با این همه  باز هم یک زنجیر پاره کرده ای در وبلاگش بنویسید که جمهوری اسلامی او را "قتل سیاسی" کرده است.راستیاگر بخواهیم نشانی شهید دزدها را در بیانیه خانواده شهید بیابیم به آدرس شما! برمی خوریم. لابد  اگر مسعود علیمحمدی روبروی چشم همگان  از قبر بیرون بیاید و بگوید قتل من کار جمهوری اسلامی نبوده است. حتما خواهید گفت استاد در قبر خویش زیر فشار و شکنجه سفید  این چنین اعترافاتی را انجام داده است.

راستی آقای نبوی چه خبر از منابع مالی خارجی؟چه خبر از پولهای هلندی فرانسوی و انگلیسی؟ مصاحبه تان با "میم فه"در سایت فرارو را که یادتان نرفته؟رفته؟ ضعفِ حافظه صفت چه کسانی بود؟! این که دیگر یادتان نرفته است!!!!

منبع: AVINY.COM

۲۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۰۶ ۰ نظر
بی نام