مـا بـرای ایـن دنـــیـــا نـیـسـتـیـم...

۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

همه اجرها

 

گمنامی برای شهرت پرستها دردآور است اگرنه، همه اجرها در گمنامی است.   آقامرتضی آوینی

۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۳:۳۷ ۰ نظر
بی نام

با نفوذی ها در دولت سوریه آشنا شوید/ چه کسانی پای داعش را در شام گشودند؟؟

شعارهای نفوذی‌ها مانند دیگر انقلاب‌های عربی رنگ و بوی سیاسی و اقتصادی نداشت و مذهب اسد و همکاری او با شیعیان را هدف قرار داده بود. 

گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو _سها صالح، در قسمت قبل به نحوه شکل‌گیری و رشد گروه‌های تکفیری در منطقه و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها پرداختیم، اما این گروه‌ها چگونه در سوریه نفوذ کردند؟ هرچند به ظاهر شروع بحران در سوریه با رفتار خشن «عاطف نجیب» مسئول امنیت شهر «درعا» با تعدادی از کودکان و سپس توهین او به شیوخ شهر، شروع شد، اما چنین اتفاقی در هیچ کشوری منجر به یک جنگ داخلی با این عظمت نمی‌شود. در واقع هیزم آتش این فتنه بزرگ از سال‌ها قبل و با «نفوذ» سیاسی و فرهنگی جریان‌های ضد مقاومت در دولت و جامعه سوریه شروع شده بود.

 

عاطف نجیب نمونه بارز نفوذ سیاسی مخالفان بشار اسد در دولت سوریه است. این نیروی امنیتی در شرایطی که فضای شهر درعا ملتهب بود و رفتارهای غیرانسانی او خشم مردم این منطقه را برانگیخته بود در گزارش‌های خود به دمشق از وجود آرامش کامل در این شهر سخن می‌گفت. این در حالی بود که وی رفتار خود با مردم این شهر را دستورات بشار اسد اعلام می‌کرد.

 

ریشه نفوذ سیاسی در دولت اسد به دوران جنگ خلیج‌فارس برمی‌گردد. در این دوران؛ گروه اخوان‌المسلمین در شرایطی که تمرکز رئیس‌جمهور سوریه به مسائل خارجی بود تلاش کرد نیروهای خود را وارد پست‌های کلیدی دولت کند. این افراد با گذشت زمان فعالیت خود علیه دولت را با انتشار روزنامه و راه‌اندازی شبکه‌های خبری آغاز کردند. برای مثال زمانی که سرمایه‌ای وارد کشور می‌شد؛ مخالفان برای بدنام کردن دولت، این سرمایه را میان افراد بسیار کمی تقسیم می‌کردند. افراد نفوذی اخوان‌المسلمین برای ادامه این طرح، نظارت بر مرزهای سوریه بسیار کاهش دادند. کابینه‌های سابق دولت زمانی که با بشار اسد جلسه‌ای برگزار می‌کردند؛ درباره وضعیت کشور تصویر غلطی به وی ارائه می‌دادند و گزارش‌های ارائه‌شده هیچ یک از مشکلات موجود در جامعه را منتقل نمی‌کرد.

 

برای مثال شخصی به نام "ایاد غزال"، یکی از مسئولان امنیتی استان حمص بود؛ وی از اعضای سابق اخوان‌المسلمین بود و بعدها وارد ارتش سوریه شد. "غزال" در زمان حضور خود در ارتش، عکسی با بشار اسد داشت و آن را در دفتر کار خود نصب کرده بود. وی در حمص "فاصله طبقاتی" ایجاد کرده و به مردم پایین‌دست ظلم می‌کرد و درآمد روزانه آن‌ها را به زور تصرف می‌کرد. ساکنان شهر حمص بارها قصد داشتند از وی شکایت کنند ولی راه ارتباطی با بشار اسد از سوی وی قطع شده بود و اجازه رسیدن شکایات به رئیس‌جمهور را نمی‌داد. هرگاه شخصی برای شکایت به "ایاد غزال" مراجعه می‌کرد؛ وی عکسی که در زمان حضور خود در ارتش با بشار اسد گرفته بود را به شاکی نشان می‌داد و مردم فکر می‌کردند که بشار اسد از اقدامات وی حمایت می‌کند.

در سال 2005 تحقیقی درباره قتل چهار شهروند سوری به دست "ایاد غزال" و فساد مالی بزرگ وی در طرح "متروی شهر حمص" انجام شد؛ ولی "غزال" روزنامه‌ای را که اقدام به انتشار این تحقیق کرد را مسدود کرد. "ایاد غزال" طرح دیگری به نام "آرزوی حمص بزرگ" داشت؛ طبق این طرح وی قصد داشت مسیر زیرزمینی را از حمص به منطقه "قصیر" در لبنان حفر کند؛ ولی این طرح شکست خورد و در حال حاضر از تونل‌های احداثی این طرح، برای تردد گروه‌های مسلح و قاچاق سلاح از لبنان به سوریه استفاده می‌شود.

اما بحران سوریه بیشتر از آنکه برگرفته از نفوذ سیاسی باشد متأثر از نفوذ فراوان شیوخ عربستانی است. پروژه‌ای که از سال 2000 با ورود تعداد زیادی از مؤسسات سعودی، تحت پوشش جمعیت‌های خیریه و انسان دوستانه به این کشور آغاز شد. در آن دوره "بندر بن سلطان" از سران اصلی جریان وهابیت سعودی، به افراد خود دستور داد تا به سوریه سفرکرده و با زنان سوری ازدواج کنند. این افراد که به بهانه ازدواج با دختران سوری وارد سوریه شدند؛ در اصل از جاسوسان سرویس اطلاعاتی عربستان بودند. آن‌ها پس از ورود به سوریه در منطقه "خالدیه"، واقع در شهر حمص ساکن شدند، اکثر مردم این منطقه، مسلمانان سنی مذهب و انسان‌های بی‌سواد هستند و زندگی آن‌ها عشیره‌ای است و تعصبات جاهلیت دارند.

 

در این دوران پدیده‌ای با عنوان ازدواج تابستانی وارد ادبیات اجتماعی سوریه شد. ازدواج تابستانی به ازدواجی گفته می‌شود که در تابستان انجام می‌شود؛ اما زمان طلاق آن مشخص نیست امری که در میان افراد پولدار و تجاری که بسیار سفر می‌کنند، رواج دارد. افراد نفوذی عربستان، این مناطق را به پایگاه خود تبدیل و از آنجا به مناطق حاشیه‌ای دمشق رفت و آمد می‌کردند. آن‌ها برای این ازدواج پول‌های بسیار زیادی در اختیار خانواده این دختران قرار دادند؛ و از آن‌ها بچه‌دار شدند. در این مرحله مأموریت آن‌ها به پایان رسید و به عربستان بازگشتند.

بعدها برای بچه‌هایی که از پدران سعودی متولدشده بودند؛ مؤسسه‌ای عربستانی به نام جمعیت "امل" تشکیل شد. این موسسه به پایگاهی ثابت برای فعالیت نفوذی‌های عربستان یا همان دستگاه اطلاعات عربستان تبدیل شد تا جاسوسان عربستانی به بهانه دیدار با بچه‌های خود در سوریه، به صورت مداوم توانایی سفر به این کشور را داشته باشند. بعدها شیوخ وهابی عربستان از طریق این جمعیت و به بهانه کمک به خانواده جاسوسان سعودی، در مساجد سوریه مستقر شدند. این شیوخ با خود هدایایی قیمتی زیادی آورده بودند و به بهانه آموزش قرآن و اعطای جوایز، کودکان و نوجوانان را به این مساجد کشانده و در میان آن‌ها مفاهیم تکفیری را گسترش دادند.

فعالیت شیوخ عربستانی این بود که بچه‌های چهارده و پانزده ساله را وارد گروه‌های مسلح سلفی می‌کردند در این گروه‌ها به کودکان انواع طرق ترور و کشتار را آموزش داده و به آن‌ها می‌گفتند: هر فردی علوی، مسیحی و یا شیعه را که می‌شناسید باید کشته شود و مطمئن باشید پس از کشتن این افراد به بهشت می‌روید. جالب آنجاست دستگاه اطلاعات سوریه در آن زمان از این موضوع باخبر بود؛ ولی به دلیل فساد امنیتی که در سوریه وجود داشت، این موضوع از اولویت مسئولان بلندپایه دور ماند. شیوخ وهابی عربستان با برخی از مسئولان وزارت اوقاف سوریه در ارتباط بودند، مسئولان فاسد وزارت اوقاف، برای این افراد، محیط امنی را برای فعالیت تهیه کردند.

به این ترتیب نفوذ سیاسی و فرهنگی در سوریه زمینه‌های ایجاد بحران در این کشور ایجاد شد. بحران در سوریه مدت بسیار کوتاهی به شکل اعتراض بود و گروه‌های تندرویی که سال‌ها پیش آماده بودند بلافاصله پس از آغاز اعتراضات حمله به مراکز نظامی و دولتی را آغاز کردند. شعارهای آن‌ها مانند دیگر انقلاب‌های عربی رنگ و بوی سیاسی و اقتصادی نداشت و مستقیماً مذهب بشار اسد و همکاری او با شیعیان را هدف قرار داده بود. برای نمونه پس از آنکه مردم درعا به مقر نیروهای امنیتی حمله کردند و آن‌ها را کشتند؛  آن دسته از گروه‌هایی که به صورت برنامه‌ریزی‌شده آماده فعالیت بودند، شروع به تحرک کردند و ورود نیرو و سلاح به سوریه از طریق لبنان، آغاز شد. شعار گروه‌های مسلح از ابتدای شروع تحولات این بود که "نظام بشار اسد باید سقوط کند، زیرا یک دولت علوی است".  آن‌ها از همان ابتدا در تمامی تظاهرات، ایران و حزب‌الله را نفرین کرده، به مساجد شیعیان و علویان حمله می‌کردند و شیعیان را با توجیهات دینی به قتل می‌رساندند. برای مثال در منطقه "الزهرا"، واقع در شهر حمص، 30 دختر شیعه را بازداشت کرده و آن‌ها را به صورت عریان در منطقه "خالدیه" که به منطقه سلفیان مشهور است گرداندند و به آنان لقب "برده" دادند. این وضعیت در شهر حمص و دیگر مناطق سوریه نیز وجود داشت.

با شروع بحران و ورود نیروهای تروریستی آموزش‌دیده صحنه میدانی به یک جنگ تمام‌عیار نظامی تبدیل شد. کشورهای مخالف محور مقاومت نیز یک بازی دوگانه را در سوریه آغاز کردند. آن‌ها با تشکیل شورای ملی سوریه در استانبول و حمایت پنهانی از تروریست‌ها به دنبال این بودند تا هم بشار اسد را کنار بگذارند و هم خود را از جنایت‌های وحشیانه تکفیری‌ها برکنار جلوه دهند. البته آن‌ها ترجیح می‌دادند که ارتش آزاد که ارگان نظامی این شورا به حساب می‌آید کاری انجام دهد اما توان این گروهک بسیار کم بود و در هیچ نبردی حریف ارتش سوریه نمی‌شد لذا آن‌ها حمایت پنهانی از گروه‌های تکفیری را دستور کار قرار دادند.

 

ورود یک منجی و تغییر اوضاع میدانی نبرد در سوریه

با این شرایط اوضاع سیاسی و میدانی سوریه روزبه‌روز بدتر می‌شد. بیشتر سفارت‌خانه‌های خارجی در دمشق تعطیل‌شده بودند و سفارت‌خانه‌های سوریه در کشورهای دیگر نیز به دست مخالفان سپرده شده بود. اوضاع میدانی هم روزبه‌روز بدتر می‌شد. تروریست‌ها چند کیلومتری بیشتر تا دمشق فاصله نداشتند. فقط یک منجی می‌توانست اوضاع را دگرگون کند. پرواز تهران-دمشق حامل یک هدیه تاریخی از سوی ایران برای حفظ سوریه بود. سرداری که سال‌ها مبارزه با حکومت پهلوی، جنگ با ارتش بعث عراق، خاموش کردن فتنه 88 را در کارنامه خود داشت راهی دمشق شده بود تا این بار آتش فتنه را در شام خاموش کند.

سردار همدانی با دستور شخص رهبر جمهوری اسلامی ایران به دمشق آمده بود تا دولت نیم‌بند و مردم سرگردان سوریه را انسجام دوباره ببخشد. کاری که به هیچ‌وجه ساده نبود. اولین قدم تشکیل نیروهای «دفاع وطنی» بود. نیروهای داوطلبی از تمامی ادیان و اقوام سوریه که تحت نظر فرماندهان ایرانی آموزش می‌دیدند تا از کشورشان در برابر یک توطئه بین‌المللی دفاع کنند. البته این نیروها مورد توجه افسران ارتش سوریه نبودند تا روزی که تروریست‌ها توانستند به دمشق نفوذ کنند و در شرایطی که سفارت روسیه هم خالی شده بود و همه انتظار سقوط این شهر را می‌کشیدند،  نیروهای دفاع وطنی به فرماندهی سردار همدانی دمشق را از خطر سقوط نجات دادند.

رفتار و صمیمیت فرماندهان ایرانی برای سوری‌ها بسیار جذاب بود تا جایی که برخی از ارتش فرار کرده و در کنار نیروهای دفاع وطنی به جنگ با گروه‌های تکفیری ادامه می‌دادند. تدابیر شهید همدانی از یک سو و ورود نیروهای حزب‌الله از سوی دیگر عرصه میدانی سوریه را متحول کرد. روند سقوط شهرها جای خود را به روند بازپس‌گیری داد و القصیر، یبرود، حومه دمشق، حمص و بسیاری از مناطق دیگر از اشغال تروریست‌ها خارج شد. حالا دیگر سردار همدانی که البته سوری‌ها به او «ابو وهب» می‌گفتند در سوریه حرف اول را می‌زد. بسیاری از اعضای نیروهای دفاع وطنی از اهل‌سنت سوریه هستند که علاقه و ارادتشان نسبت به ایران بی‌نظیر است.

حالا دیگر درهای حزب بعث و دولت سوریه به روی مستشاران ایرانی باز شده بود و روند اصلاحات اداری، سیاسی، نظامی و اقتصادی در سوریه آغاز شد. با این حساب از سال 92 تا به امروز ایران نقش اول را در مدیریت مسائل سوریه بر عهده دارد.

 

منبع خبرگزاری دانشجو

۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۵ ۰ نظر
بی نام

رزق من

۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۲ ۰ نظر
بی نام

کلیپ صوتی/شوق شهادت

 


دریافت

۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۵:۲۲ ۰ نظر
بی نام

خون های رنگین تر

توی نقاشیای موزه لوور
لویی سیزدهم نمی خنده
پس چرا مثل قصه لبنان 
هیچ کس چشمش را نمی بنده

فک کنم خون کشته های پاریس
از جوونای سوری رنگی تره
هیس شاه سعودی خوابیده
شاید از خواب راحتش بپره...

بخشی از ترانه سروده ی سید تقی سیدی

۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر
بی نام

این اخبار طبقه بندی شده نیست/گفتار منتشر نشده ازشهید همدانی

برخی برادران حزب‌الله لبنان وقتی به سید حسن نصرالله می‌گویند که ما برادرهای سپاه هستیم، می‌گوید: نگویید ما برادر سپاه هستیم، ما فرزند سپاه هستیم. ما همیشه باید فرزند باشیم تا پدر هم بالای سر ما باشد.
گروه جهاد و مقاومت مشرق – سردار شهید حاج حسین همدانی از چهره های شناخته شده در جریان مبارزه با تکفیری ها در سوریه بود و مسئولیت مستشاری در تشکیل یگان های نظامی‌از میان جوانان سوری را بر عهده داشت. وی در بهمن ماه سال گذشته ضمن حضور در اولین همایش جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی، نکاتی مهم را در این زمینه بیان کرده بود که برای نخستین بار منتشر می‌شود:
 

ما وقتی سه چهار سال قبل به سوریه رفتیم با کشوری مواجه شدیم که حزب بعث آن، دیوارهای آهنین و درهای پولادینی به دور خود داشت و اجازه نمی‌دادند ما کار کنیم. در یک ارتشی رفتیم که برای نماز خواندن، تنبیه اخراج را قرار داده بودند! چه اتفاقی افتاد که فرمانده این نیروها امروز پشت سر حاج قاسم سلیمانی نماز جماعت می‌خواند؟ و در ماه رمضان روزه می‌گیرد؟

چه اتفاقی افتاده که امروز وقتی به پادگان‌ها می‌رویم، فرمانده لشگر گارد، مهر کربلا برای نماز ما می‌آورد؟

در زمان جنگ، یک خط قرمز داشتیم. هر کس برای دفاع از انقلاب اسلامی ‌آماده بود، او را می‌پذیرفتیم. چرا امروز از آن اصول و قواعد برگشتیم؟ چرا این‌ها را فراموش کردیم؟ چرا رمز پیروزی‌هایمان را فراموش کردیم؟

جایزه میلیون دلاری داعش برای یک جوان تیرانداز / تغییر 180 درجه ای ژنرال های سوری / ژنرالی که قلبش به یک جوان ایرانی بسته بود

پذیرفته بودیم که وقتی امام جماعت به رکوع رفت باید ما هم برویم و قبل از آن نباید حرکتی انجام بدهیم. اگر امام جماعت، رکوعش را طولانی کرد باید بپذیریم. امروز طرفمان را بشناسیم و بدانیم که با چه کسی کار می‌کنیم. بدانیم وقتی امام حرف از وحدت می‌زند، مگر ما چقدر شیعه در سراسر جهان داریم، پس منظور ایشان امت اسلامی‌است.

بدانیم که اکثر اهل سنت پای کار هستند. بسیجی که ما در سوریه راه‌اندازی کرده‌ایم (حدودا 42 تیپ، 138 گردان که 30000 نفرشان به ایران آمده و آموزش دیده‌اند) از اهل تسنن هستند. البته این اخبار طبقه‌بندی شده نیست. چرا این‌ها را نگوییم؟ آقا فرمودند: از هر کشور و ملتی که روحیه استکبارستیزی داشته باشد حمایت می‌کنیم.

امروز سوریه از لبنان و عراق و یمن و بحرین و خلاصه از همه جا برای ما مهمتر است. چون سوریه نقطه اتصال سه قاره است. سوریه هم‌مرز با سرزمین اشغالی است و این برای ما مهم است در حالی که اگر بشار اسد یک چراغ سبز به آمریکایی‌ها نشان بدهد، همه چیز حل است.

سوریه عمق استراتژیک ایران است. سوریه به نیابت از ما در حال جنگ است. ما نیروی ایرانی به آنجا نبرده‌ایم. ایرانی‌هایی که به آنجا رفته اند، مستشارند. این برادرانی که شهید می‌شوند، در کنار یک فرمانده سوری هستند. در حلب یک جوانی را در کنار یک سرلشکر گذاشته بودیم، وقتی بعد از سه یا چهار ماه که می‌خواست به مرخصی و پیش خانواده‌اش بیاید، آن سرلشکر می‌گفت: وقتی این جوان می‌خواهد برود، انگار قلب من می‌ایستد!... این برای شهر حلب است که پنج میلیون جمعیت اهل سنت دارد.

جوانی به نام حسن در ظرف دو سال و نیم در آنجا تربیت شده که امروز ابوبکر بغدادی و تکفیری‌ها برای سرش جایزه میلیون دلاری گذاشته‌اند. در ظرف دو سال این اتفاق افتاده در حالی که ما فقط 12 روز به او آموزش تیراندازی داده‌‌ایم.امروز فرمانده یک تیپ شده و 130 روستا را آزاد کرده. به هر جایی که می‌خواهد حمله کند، قبل از حمله او، تروریست‌ها منطقه را از ترس، خالی می‌کنند. این ها افتخار و دستاورد ماست.

جوانی را در آن‌جا به عنوان فرمانده گذاشته‌ایم که مردم وقتی بچه‌دار می‌شوند، او را دعوت می‌کنند تا اذان و اقامه را در گوش فرزندشان بگوید و اسم فرمانده ما را روی بچه‌هایشان می‌گذارند.

اتفاقات خیلی بزرگی در آن جا روی داده که این ها را دشمن می‌داند ولی مردم ما نمی‌دانند.

دشمنان اسلام با پول امت اسلامی ‌و با جوانان امت اسلامی ‌فتنه ایجاد کردند و شیطان بزرگ و اروپایی‌ها در کناری نشسته‌اند و به ما می‌خندند که نه پولی داده‌اند و نه جوانی از آن‌ها کشته شده و بین امت اسلامی ‌هم جنگ مذهبی راه انداخته اند.

تکفیری‌ها را در اهل سنت راه‌اندازی کردند و امروز هم به دنبال تشکیل گروه های تکفیری در بین شیعیان هستند.

حضرت آقا به علما فرمودند بروید و سرچشمه را بخشکانید. چرا که این ها با قرآن آمده‌اند ولی با تفسیر غلط. اینها نسل خوارجند و به ظاهر برای خدا می‌جنگند. وهابیون در کل جهان دو درصد هستند اما این دو درصد خبیث و بدجنس هستند. باید کاری کنیم که اینها گسترش پیدا نکنند و جذب بیشتری نداشته باشند.

اکثریت اهل سنت با شافعی‌هاست که با شیعیان نزدیکی‌های زیادی دارند. 

 

برخی برادرهای حزب الله لبنان وقتی به سید حسن نصرالله می‌گویند که ما برادرهای سپاه هستیم، می‌گوید: نگویید ما برادر سپاه هستیم، ما فرزند سپاه هستیم. ما همیشه باید فرزند باشیم تا پدر هم بالای سر ما باشد.

در زمان جنگ آرزوی ما این بود که به بصره برسیم که نشد. یک برادر ما که شهید شد، در آخرین نفس‌هایش می‌گفت: یک قدم من را جلوتر ببرید تا به کربلا نزدیکتر بشوم. همه‌اش می‌گفتیم: کربلا، ما داریم می‌آییم؛ اما به کربلا نرفتیم. امروز دستاورد انقلاب اسلامی ‌به نحوی شده است که ما در بغداد و بصره و سامرا و موصل در حال جنگیم. اتفاق خیلی بزرگی افتاده است.

این حرف مجاهدین ما در همه کشورهاست که می‌گویند ما نگران ایرانیم. قرارگاه مرکزی مجاهدان و آزادگان، ایران است. چون ایران قلب تپنده‌ای است که دارد به ما خون می‌دهد و ما را به حرکت واداشته و ما به امید ایران و این عقبه ‌مجاهدت می‌کنیم.

در حالی که در داخل، زمزمه‌هایی هست که چرا داریم برای سوریه هزینه می‌کنیم؟! آقا می‌فرماید: ما اصلا هزینه نمی‌کنیم. این‌ها جنگ نیابتی از طرف ما دارند و این همه کشته می‌دهند.

مشرق نیوز

۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۶ ۰ نظر
بی نام

به یک عدد انسان منصف نیاز داریم.

1- دو سه روز پیش در پاریس حملات تروریستی!!!( البته شاید هم خواستند 11 سپتامبر دیگری درست کنند و از قِبَل آن پروژه اسلام هراسی و دیگر پروژه های شوم خود را زنده کنند) اتفاق افتاد که برخی مردم کشته و زخمی شدند که البته سال گذشته حضرت آقا این هشدار را به پدیدآورندگان و گردانندگان دار و دسته تروریست ها داده بودند که روزی این آتش که خودتان افروخته اید، دامن خودتان را می گیرد.

2- چند روز قبل تر هم در لبنان حملات تروریستی باعث کشته و زخمی شدن مردم شد.

حالا رسانه ها بیشتر اخبار حملات تروریستی فرانسه را پوشش می دهند و تحلیل می کنند یا اخبار لبنان را ؟؟؟

آیا خون فرانسوی ها رنگین تر از خون مردم لبنان، سوریه، یمن، فلسطین، بحرین و... است؟؟؟

مراقب باشیم  غول های رسانه ای ذهن ما را به هرجایی که خودشان می خواهند منحرف نکنند.

آیا این است حقوق بشری که با استفاده از غول های رسانه ای شان گوش فلک را کَر کرده ؟؟؟

و خیلی سؤال دیگر که نیازمند یک عدد انسان منصف است

۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۴:۱۰ ۰ نظر
بی نام

هوای رفتن-1

بنام پروردگار حضرت ارباب علیه السلام 

این طرف و آن طرف می بینیم و می شنویم رفقا میخان برن.

کجا!؟

جهاد.

با چه کسی!؟

با دشمنِ تکفیری - آمریکایی - سعودی - اسرائیلی

چند دقیقه پیش با یکیشون داشتم صحبت می کردم، دیدم هوایی شده (این طور که خودش می گفت هوایی شدنش به دور از هیجان و رؤیاپردازی و... بود) و عزم سفر کرده، تازه وصیت نامه اش را هم آماده کرده بود...

 

به نظرتان چه عامل و عواملی باعث شده یک جوان 20 ساله با هزاران آرزو و خواسته و دراین دنیای پر از زرق و برق و پر از جذابیت های فراوان، اینچنین هوای رفتن کند.

یاد شعری زیبا از دوران نه چندان دور، دوران دفاع مقدس افتادم...

تونستیم هر از چندگاهی زیر لب زمزمه کنیم و درباره اش فکر کنیم

باید گذشت از این دنیا به آسانی

باید مهیا شد از بهر مهمانی

سوی حسین رفتن با چهره ی خونین

زیبا بُوَد زین سان معراج انسانی

 

اگر خدا بخواهد ادامه دارد...   

۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۰ ۰ نظر
بی نام

یازهرا!!!!

از کوچیکی شنیدیم که زود میگیره دعای مادرها

پس دعا کن تا منم بشم، زائر حرم کربلا

۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۱:۰۰ ۰ نظر
بی نام

فقر چیست؟

۲۰ آبان ۹۴ ، ۰۸:۵۳ ۰ نظر
بی نام