رسم همان رسم است، هیچ چیزی عوض نشده. طلا را که کنار خیابان جار نمی زنند. مگر شلغم و کدو است که روی گاری می گذارند و سر کوی و برزن می فروشند.

حالا اگر دوتایش هم افتاد توی جوی آب یا زیر ماشین له شد صاحبش غصه نمی خورد..

کسی که می خواهد طلا بخرد می رود زرگری و جناب زرگر هم بعد از کلی بگیر و ببند، طلا را از گاوصندوق و ویترین ضد سرقت در می آورد و با چک و چونه فراوان می فروشد به خریدار.

خواستگاری خیابانی ارزش خواسته را در چشم خواهان به زیر صفر می رساند.

دمای هوای زندگی را به زیر صفر درجه می رساند.