تو چقدر خودتی!!!؟

مؤلف: مصطفوی

 

در جامعه ای که هر دقیقه ارزشها و باورهاش توسط ماهواره ها، رسانه های غربی و فضاهای مجازی بمباران میشه و ریزترین خطاها از چشم کسی پوشیده نمی مونه
تو چقدر مواظبی که به باورهای دیگران صدمه نزنی!!!!!!
ایراد مدیریت فرهنگی ما اینه که به جای پرداختن به انسان سازی، تیپ سازی کردیم.
ما درجامعه‌مون گرفتار تیپ سازی های گسترده شدیم.
تیپ ورزشکاری 
تیپ روشنفکری
تیپ مذهبی
تیپ هیاتی
تیپ کارگردانی
تیپ شاعری
به اصرار یکی ازدوستان چند جلسه ای به شب شعری رفتم که از سرتا پای حضار روشنفکری می بارید. 
پالتوهای بارونی بلند 
کلاه های فرانسوی 
خط ریش های آنچنانی
به کار بردن الفاظ های قلمبه سلمبه
و استفاده از مهمترین نماد ادبی روشفنکری سالهای دور و این روزها یعنی سیگار
مجلسی که آمده بودند اظهار فضل کنند و بروند 
کسی دنبال اصلاح نبود 
دنبال یادگرفتن 
دنبال فهمیدن 
یکدیگر رو خراب می کردند تا جلب توجه کنند
خدا نکند به کسی ایرادی ادبی می گرفتی 
دوستانو همکارانو خاطر خواهاش چنان دفاعی ازش می کردند و می کوبیدنت که نگو 
بعد از اتمام جلسه، همه شُعرایی که نماد فرهنگ یک جامعه اند بیرون از محل جلسه به صف می شدند و سیگار دود می کردند.
یکی از شاخص ترین اونها خانمی بود که چادر قجری به سر داشت که معمولا خانم های بسیاربسیار مذهبی ازین نوع چادر به خاطر پوشش بسیار خوبش استفاده می کنند.
و نوع سیگار کشیدنش هم بسیار جالب بود.
سیگار رو بر لب گذاشته بود و صورت خودش رو نزدیک آقایی که درحال استعمال سیگار بود، برده بود تا براش روشن کنه.
خدا حفظش کنه ،ایشون مذهب رو با مدرنیسم به هم آمیخته بود وقطعا یکی از سرمایه های اسلام و انقلاب محسوب می شن!
و همچنین پسری دبیرستانی دو جلسه ای بود که پاش به شب شعر باز شده بود
جلسه بعدی دم در به جمع شعرا در دودکردن سیگار پیوسته بود.
وقتی این صحنه رو دیدم، آهسته درگوشش گفتم تریاک خوب اگه خواستی بهم بگو 
یکهو جا خورد و گفت تریاک چرا!!!؟
گفتم پسرجان توهنوز 3 جلسه نشده که پات به اینجا بازشده سیگاری شدی، 
ماشالا با این روند رو به رشدی که تو داری اگه دو هفته بگذره قطعا به تریاک هم نیاز پیدا می کنی 
این نوجوون گناهی نداره 
وقتی میبینه فلان شاعر وفلان نویسنده که کتاباشون هم منتشرشده اینجور راحت و بدون درنظرگرفتن آداب رفتار می کنن وجایگاه و شأنی برای جایگاه فرهنگیشون قائل نمی شن، اونم فکر می کنه اینجوری میتونه زودتربه حیطه ادبیات اشراف پیدا کنه
اما بیشترین افرادی که زیر ذره بین هستن آدم هایی با ظاهر مذهبی هستن
که زمینو زمان دست به دست هم دادن برای اینکه اشتباهاتشونو توی بوق و کرنا کنند و با این وسیله دین رو بکوبند
یکی از دوستان شهید رجایی نقل میکنه که قبل از انقلاب من کت وشلوار می پوشیدم و ریش هم می‌زاشتم اما شئون مذهبی را رعایت نمیکردم و شوخی های سبک انجام می دادم. 
یک روز شهید رجایی من رو کنار کشید و با ناراحتی به من گفت: مردم وقتی این تیپ تورو می بینن فکر می کنند آدم مذهبی هستی و تورو نماینده ی دین خدا می دونن.
اون وقت تو با کارات ابروی دین رو می بری.
اگه نمی تونی شئون این ظاهر رو نگه داری برو ریشتو بزن که حداقل دیگرانو به دین و آدمهای دین دار بدبین نکنی
خدا بیامرزه رجایی رو 
بیخود نبود که روح خدا میگفت دلم برای رجایی تنگ شده
روی میزش با خط درشت نوشته بود لطفا 
..اشتباهات مرا به حساب دین من نگذارید ..
یک روز تو خیابون می رفتم دیدم چند تا ماشین دنبال ی خانم راه افتادن و بوق می زنند تا سوارش کنن
پشت شیشه عقب ماشین یکیشون با خط بسیار درشت نوشته بود 
(((((      فقط حیدر امیرالمومنین است      )))))
رفتم کنارش و اروم زدم به شیشه .شیشه رو کشید پایین 
بهش گفتم نمی گم اینکارت درسته یا غلط
اما حداقل این نوشته پشت شیشتو پاکش کن 
که هرکی میبینه نگه تمام هیاتی ها اینجورین 
حالا طرفی که این صحنه رو مشاهده می کنه با برداشت اصولی و منصفانه نمی بینه که تو خیابون اونم به صورت صلواتی رو ماشینا این جملات رو می نویسن و صاحب ماشینم عشقی داده بنویسن و بابتش پولی نداده که ای کاش پول می گرفتن شاید اینجوری هرکس بدون فکر به خودش و رفتارش نمی ذاشت همچین جمله ی مفهومی رو پشت شیشه اش بنویسن چون این نوشته کلی مسئولیت داره. 
آهای حاج آقایی که با عمامۀ روی سر از چراغ راهنما می گذری و یا عبور ممنوع میری و یا تو صف نونوایی جا میزنی بدون که باور خیلی ها رو سست می کنی
چون تو زیر ذره بینی 
ملت، همه، تورو با اشاره به هم نشون میدن
نمیتونی شئون این لباسو رعایت کنی لباسو از تنت درار 
به خدا قسم اگه درش بیاری امام زمان ضربه روحی نمی خوره
خدا رحمت کنه شهید بهشتی رو
یکی ازروحانیون میگه قبل انقلاب با ماشین داشتیم می رفتیم که من از یک چراغ قرمز رد شدم، قصد داشتم چراغ قرمز بعدی رو هم رد کنم. به دومین چراغ که رسیدم اقای بهشتی گفتند اگه این چراغ رو هم رد کنی دیگه پشت سر شما نمی شه نماز خوند، چون ازعدالت خارج شدید.
منم واسه اینکه توجیح کنم گفتم آقا این قانونای شاهنشاهیه و نیازی به اجراش نیست. 
شهید بهشتی گفتند اتفاقا این قوانین راهنمایی رانندگی از انسانی ترین قوانینه که برای سلامت خود انسانها وضع شده و نباید زیرپا گذاشت.
طرف ریشی میزاره که مرجع تقلیدش نداره 
خیلی ازعوام هم فکر می‌کنن این دیگه امام سیزدهمه 
شخصی می گفت در دوره ای که تمایلات عرفانی و سیروسلوکی زیاد بود، آقای بهجت همه ظواهر رو از خودش دور می‌کرد. موقعی که عمامه‌های بزرگ می بستند عمامشو ازهمه کوچکتر می بست.
موقعی که به اصطلاح ریش بلند مد بود ایشان ریششونو ازهمه کوتاه ترنگه می داشتند، دوست نداشتند سرزبانها بیفتن
ی بنده خدایی 12 ماه سال پیرهن سیاه می پوشید و ریش خیلی بلندی میزاشت 
ی روز بهش گفتم چرا اینقد سیاه می پوشی 
گفت به خاطر مصیبت  امام حسین ع باید همیشه سیاه پوشید
گفتم خود اهلبیت میگن شیعه ما کسیه که درشادی ما شاد و در عزای ما عزادار باشه 
بنده خدا گفت اونا بگن. ما باید همیشه سیاه بپوشیم. چون داغ امام حسین خیلی عظیم و بزرگه.
ما مشکلمون اینه که به جای تربیت شیعه ،امام معصوم پرورش دادیم. 
حالا دیگران که نمی دونن این بنده خدا حتی احکام شرعی خودشوهم بلد نیست
فک میکنن این دیگه در چه مرحله ای از عرفانه.
درحالات آقا روح الله نوشتند که وقتی در نجف بودند اگه کسی دنبال ایشون راه می‌افتاد، ازش سوال می کردند: آیا با من کاری دارید که دنبال من راه افتادید؟  اگه کاری نداشتند، اجازه نمی‌دادند دنبالشون راه بیفتند.
برادر من
اگه نمی تونی مواظب رفتارت باشی ریش 30 سانتی نذار 
حتی اگه مرد خدا هم هستی به ریش 30 سانتی نیازی نداری
همون ته ریش کفایته 
والا .... بلا  ... اگه واسه ذکرگفتن تسبیح دستت نگیری و دونه دونه شو نشماری حساب
کتابش از دست خدا خارج نمیشه
مواظب حرف زدنت باش 
حرفی نزن که درحدش نیستی 
خواهر من 
کسی که میره مجلس روضه باید با دیگران فرق کنه 
کسی که چادر می پوشه باید در کارهاش دقت بیشتری باشه 
اگه میری روضه و میای غیبت می کنی، بترس ازینکه داری وجهه حجاب و دینو خدشه دار میکنی
بترس ازینکه به خاطر حجابت خودت رو از یک خانم بی حجاب برتر بدونی
دوست من 
چه لزومی داره همه بدونن که تو دائم الوضویی
ی مطلبی رو ی جا خوندم که یادآوریش برای خود من پراز تلنگر و هشداره.

گروهی راهزن به کاروانی حمله می کنن و بعد از درگیری زیاد اموال اونها رو به تصرف درمیارن، وقتی برای تقسیم غنائم در مخفی‌گاه طاقه پارچه ای رو باز می کنن می بینن لابه لای پارچه کاغذی هست که روش نوشته بسم الله الرحمن الرحیم خدایا اموالمو سپردم به تو. سرکرده دزد ها میگه این پارچه ها مال کیه!!؟
گفتند مال ی پیرمردی بود ازش گرفتیم
سرکردشون میگه ببرید اموالشو بهش پس بدید
دزدها که بعد کلی درگیری و مشقت غنائم رو بدست آوردند با تعجب می پرسن واسه چی بریم پس بدیم!!!؟
سرکردشون میگه اگه شما این اموال روبردارید، اون پیرمردرو به خدا بدبین کردید و دینش سست میشه
و ما
((((( دزد مال مردم هستیم ، نه دزد ایمان مردم )))))
خدا پدرشو بیامرزه با این نگاه ظریفش با اونکه سردسته راهزناس عمق درک و بینشش از خیلی از به ظاهر دیندارای ما بیشتره
دین به تیپ نیازی نداره
دینداری ابزار هم لازم نداره (( تسبیحو ریش خیلی بلند و ...))
دین که به تسبیحو سرو ریش نیست 
هرکه علی گفت که درویش نیست 
و بهشت رو هم به تیپ افراد نمیدن 
از امام معصوم می پرسن مگه خدا تو قران نمیگه الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر؟
ما بعضیارو می شناسیم که نمازم می خونن هزارتا کارم انجام میدن 
امام می فرماین پس بدونید نمازش نماز نیس 
مث تیپ ورزشکاری 
طرف ی تیپی میزنه ادم فک می کنه این قهرمان المپیکه 
قلیونم می کشه 
بدونین این ورزشش ورزش نیس والا قلیون نمی کشید
یا تیپ بعضی هیاتی های الان 
از گوشواره و النگو گرفته تا خلخالو چهل دکمه، شلوار کردی و طاسی سر به علت قمه زنی و ...
به همه نزدیکانتون بگین به خروجی ها نگاه کنن نه به ابزار ها، نه به تیپ ها
5 سال ورزشکاره !!؟ کو بر و بازوش !!!!؟
هیاتیه؟ ببین چقد رنگ و بوی امام حسین رو گرفته
با خداست!؟ ببین با خونواده و زیردستاش چجوری تا میکنه
حرف زیاده و مطلب بیش از حد تصور
فقط بحث تذکر بود و امیدوارم یکم وقت واسه فکر کردن به اینجورچیزا اختصاص بدیم 
و خاتمه حرفمو با این شرح حال کوتاه و قابل تامل از شیخ جعفر شوشتری رحمه الله به پایان می برم. 
درحالات شیخ جعفر نوشتند گاهی با خودش این دو بیتی رو زمزمه می کرد و زارزار اشک می ریخت:

شیخی به زن فاحشه گفتا مستی     هرروز به دام دگران پیوستی

زن گفت هرآنچه گویی هستم         آیا آنچه تو نمایی هستی!!!!؟

 

منبع سایت عین صاد