روضه ی جان دادن سیدالشهداء
فَقَطَّعُوهُ بِسیُوفِهِم إرباً إرباً
پی نوشت: بعد از شهادت علی اکبر، امام بر بالین علی آمد و دشمن تصور کرد امام هم جان دادند
قابل توجه دوستداران و شیعیان حضرت ارباب
فرمودند حضرت سیدالشهداء علیه السلام:
یکی از نعمت های خدا، نیازهای مردم به سوی شماست
پس، از نعمت های خدا خسته و دلگیر نشوید
که از شما گرفته می شود و به دیگری سپرده می شود.
اگر خدا بخواهد ادامه دارد...
السلامُ عَلَی الرََّضیعِ الصََّغیر
سلام بر آن شیرخوار کوچک (زیارت ناحیه مقدسه)
نگو سی هزار کوفی کربلا آمدند تا حسین علیه السلام را به قتل برسانند...
کوفی که گفتی، دور خودم و خودت را خط قرمز کشیده ای!!
بگو سی هزار گناهکار !!!!!
آن وقت تا ما هم ترک گناه نکرده باشیم در این دایره هستیم...
اول از خودم باید شروع کنم...
اگر خدا بخواهد ادامه دارد...
السلام علیک یا حسن بن علی، أیها المجتبی
حسین
نعمتی بود
که کوفیان ظرفیتش را نداشتند....
حالا درک میکنی
چرا خیلی از دعاهایمان
مستجاب نمی شود!
اگر خدا بخواهد ادامه دارد...
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
حتی عباس علیه السلام هم که باشی، در اوج مشگل گشایی ات می شود به تو کمک رساند.
آن چنان که امام صادق علیه السلام در زیارت عموی شان عباس علیه السلام به ما یاد دادند این فراز را:
وَ نُصرَتی لَکُم مُعَّدَه... و یاری من برای شما آماده است
یا أیها الذینَ أمنوا إن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَّبِت إقدامَکُم(سوره محمد آیه7)
ای کسانی که ایمان آورده اید!
اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می دارد
برادرِ عباس هم یاری می خواست، "هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی" که یادمان هست
.
.
.
ظاهراً ردپایی از کارهای زمین مانده هست...
اگر خدا بخواهد ادامه دارد...
تا اسم تو را بردم ، سیلی و لگد خوردم
مگر امام علیه السلام هم کاری دارد؟؟
غالباً رسم بر این است که مثلاً گفته می شود: یاعلی مدد!
یعنی یا علی! مدد بده.
او به ما مدد دهد نه ما به او.
حال سؤال این است، مگر ما هم می توانیم مدد بدهیم؟ آن هم به امام علیه السلام.
باید دست به دامان آیات و روایات شد...
وَ نُصرَتی لَکُم مُعَّدَه
اگر خدا بخواهد ادامه دارد...
أعوذُ بالله مِن الکَربِ و البلَا
خادم کسی است که کارهای امام را انجام می دهد.
کارهای زمین مانده...
کارهای امام؟!
مگر امام علیه السلام هم، کاری دارد؟؟؟
ان شاالله در مختصرهای بعدی
اگر خدا بخواهد ادامه دارد...
بسم الله...
نمی دانم چرا می خواهم مختصر یکم را با روضه ی حضرت مادر شروع کنم
زبان حال حضرت مجتبی
ایستادم به نوک پنجه پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد